زره پوشان ارتش در خیابان های یزد در روزهای اغازین پیروزی انقلاب ( عکس از سایت یزد رسا)
طلوع فجر (12 بهمن )
12 فروردین سال 1357 شمسی روزی است که چشم های منتظر پس از سالها به دیدار جمال یار روشن شد ، مردم ستم دیده ایران پس از قرن ها تحمل ستم استبداد و استکبار ، بدنبال یک منجی بودند ، این مردم رشید در طول قرنها مبارزات متعددی داشتند ولی هر بار ، استکبار با لطایف الحیل مسیر استقلال این کشور را تغییر داده و منحرف نمود که نمونه آن جریان مشروطه بود ، در جریان مشروطه ، علما و مشروطه خواهان مبارزه کردند تا سند مشروطه به امضاء رسید ولی دیری نپائید که انگلیس خبیث آیت الله نوری را اعدام ، مشروطه خواهان را سرکوب و مشروطه را منحرف کرد بطوریکه استبداد رضا شاهی از دل مشروطه انگلیسی متولد شد.
در بهمن 57 رهبری انقلاب بدست حکیم فرزانه ای بود که تمام دسایس شیاطین و مستکبران را شناخته بود و با علم کامل و با استعانت از خداوند و با پشتیبانی مردم این انقلاب را رقم زده بود ،به همین دلیل بود که ترفندهای متعدد استکبار مانند تعویض پی درپی نخست وزیرها و بازداشت مهرهای قدیمی رژیم شاه ، نتوانست امام هوشیار ما را فریب دهد و مکررا" به ملت هشدار میداد که فریب این کارها را نخورند .
بهر حال انتظارها به پایان رسید و هواپیمای امام خمینی از فرانسه بطرف ایران پرواز و در صبح 12 بهمن در فرودگاه مهرآباد تهران به زمین نشست ، قلب تمامی آحاد ملت در سینه می تپید و همه نگران سرنوشت رهبر خود بودند که مبادا از سوی دشمن به وی آسیبی برسد. همه مردم صبح آن روز بطرف تلوزیونها هجوم آورده تا مراسم استقبال از امام خمینی که مستقیما" از تلوزیون پخش می شد تماشا نمایند.
من نیز مانند سایر جوانان ایران و به همراه همسایگان که اغلب بچه های رستاق بودند به منزل یکی از همسایگان که اشکذری بود رفتیم ، وی محمد رضا نام داشت و تنها فردی بود که در کوچه ما تلوزیون داشت و انقلابی بود و همراه ما در تظاهرات شرکت میکرد .
در آن روزگار همه خانواده ها تلوزیون نداشتند ، فقط تعدادی در منزل رادیو داشتند ، تلوزیون در آن زمان کالای لوکس شناخته می شد و فقط یک کانال بیشتر نداشت.
همه نگران و مضطرب بودیم و پای تلوزیون میخکوب شده بودیم و چهار چشمی تلوزیون را تماسا میکردیم ، تا کنون چهره امام را بصورت زنده از تلوزیون ندیده بودیم ، در طول دوران انقلاب فقط عکس ایشان را دیده بودیم ، از لحظه ای که هواپیما ی امام به زمین نشست تا پیاده شدن ایشان از هواپیما و انتقالشان به سالن انتظار را مشاهده کردیم ، برای اولین بار گروه سرود ، در مقابل امام خمینی سرود معروف ( خمینی ای امام ) را اجرا میکردند ، با شنیدن این سرود شور و شعف سراسر وجود ما را گرفته بود و در پوست خود نمی گنجیدیم ، البته نگرانی خود را پنهان نمی کردیم ، تا آنجا که بیاد دارم در همین اثنای سرود یا بعد از آن بود که ناگهان پخش مستقیم مراسم قطع و تلوزیون تصویر شاه ملعون را در چند ثانیه پخش و از ادامه پخش مراسم ورود امام خودداری کرد .
با دیدن این صحنه همه در جای خود خشک شدیم و اضطراب وجودمان را گرفت و هزار جور فکر به سرمان زد ، با خود میگفتیم نکند که به امام آسیب رسیده باشد ؟ چاره ای نداشتیم ، کاری از دستمان ساخته نبود بجز اینکه انتظار بکشیم . به هر صورت همگی دوستان پراکنده شدیم و به خانه های خود رفتیم ، شب که شد اخبار مربوط به ورود امام را از رایو بی بی سی دنبال کردیم و از اینکه به امام آسیبی نرسیده بود خوشحال شدیم . بعدا" که اخبار را دنبال کردیم فهمیدیم که مردم شهرهای دیگر ، هنگامی که تلوزیون پخش مراسم را قطع کرده بود از فرط ناراحتی تلوزیون های خود را شکسته بودند.