امید به نصرت الهی
رهبر معزم انقلاب در بیاناتی که اخیرا" در جمع کارگزاران نظام داشتند علاوه بر ارشاد آنها در زمینه استفاده از عقل و محاسبات در جهت حل مسائل و مشکلات داخلی و خارجی ، آنها را به نصرت الهی امیدوار ساختند، ایشان در دیدارهایی که در یکسال گذشته با مردم و مسئولین داشته ، همواره به امید داشتن به نصرت الهی ر ا گوشزد نموده اند.
در طول عمر انقلاب ما نصرت های فراوانی را برای انقلاب دیده ایم نصرت های فراوان در عملیاتهای نظامی جبهه در هشت سال دفاع مقدس ، نصرت الهی در کشف توطئه کودتای نوژه و صدها نصرت دیگر.
امروز دوازدهم ماه مبارک رمضان میباشد و طبق معمول بایستی جزء دوازدهم قرآن را قرائت نمائیم ، در این جزء از قرآن به سوره یوسف بر میخوریم ، سوره یوسف پر است از نکته ها و عبرتها ، یکی از این نکته ها ، توکل زیاد حضرت یعقوب پیامبر به خداوند و امید به نصرت الهی و نا امید نشدن از رحمت الهی است ، توکلی که پس از سالها امید وصال یوسف را از دل بیرون نمی کند ، از طرفی دیگر رسیدن حضرت یوسف به آن جاه ومقام و سلطنت .
خواندن این سوره و نصرت های الهی ، من را به یاد یک نمونه از نصرت های الهی در حق این انقلاب و مردم می اندازد ، آنجائی که برادران یوسف در برابر شوکت و عظمت جایگاه حضرت یوسف ، جمله متواضعانه و حقیرانه بیان داشتند و ذلیلانه از یوسف خواستند که به آنها ترحم نماید.
این داستان یکبار در مورد انقلاب ما اتفاق افتاد ، زمانی که پس از آتش بس بین ایران و عراق ، دشمن عنود ما ، یعنی رژیم بعثی صهیونیستی عراق در مذاکرات ایران و عراق مرتب کارشکنی و گردنکشی میکرد و مانند مذاکرات فعلی هسته ای میان ایران و پنج باصافه یک ، هر روز بهانه ای مِی اورد تا صلحی برقرار نشود و از انقلاب زیاده خواهی می نمودند.
هیچکس نمی دانست که مدتی پس از این زیاده خواهی و قلدرگری های صدام ، نصرت الهی به داد این مردم و انقلاب خواهد رسید و دشمن عنود در برابر عظمت این انقلاب زانو خواهد زد.
در آن زمان خدا با صدامیان مکرنمود و بدست خود ، خود را به چاهی انداختند که نجات از آن ممکن نبود ، صدام به کویت حمله نظامی کرد و این کشور را اشغال نظامی نمود ، اربابان و پشتیبانان این گرگ خونخوار( که در طی هشت سال دفاع مقدس او را علیه انقلاب و ملت مظلوم ما تجهیز میکردند یعنی آمریکا و دولتهای شرق و غرب ) او را تهدید نمودند تا از کویت خارج شود و صدام قبول نکرد .
آنها عراق را محاصره نظامی و اقتصادی نمودند و همه درهای دنیا و حتی دوستان عربش را به روی او بستند، تنها روزنه امید صدام ، ایران اسلامی بود ، همین ایرانی که تا مدتی قبل جنایات وحشتناکی علیه او انجام داده بود .
این ملعون از خدا بی خبر با آن همه تکبر و نامردی که در حق ایران اسلامی و ملت آن روا داشته بود ، این نکته را به خوبی دریافته بود که بزرگواری ملت و مسئولین ایران ، همانند یوسف پیامبر است و دریافته بود که مرد تر از ایران در کل جهان یافت نمی شود و آنها با ملت عراق برادرند و بخاطر مشکلاتی که برای ملت عراق پیش آمده متاثرند .
بر همین اساس بود که در آن زمان صدام پیامی به رئیس جمهور ایران فرستاد و در این نامه کتبی به مسئولین نظام اسلامی ، قول داده بود که به خواسته های ایران از جمله قرارداد الجزایر احترام میگذارد و بدین سان دستهای خود را بعنوان تسلیم در مقابل عظمت انقلاب اسلامی و مردم صبور و مسئولین نظام بالا برد.
در همین رفت و آمد هایی که وزیر خارجه مغرور یا بعضی از مسئولین عراقی ( بنظرم طارق عزیز بود ) به ایران داشتند ، دقیقا" همان جمله ای که برادران یوسف با کمال شرمندگی در مقابل یوسف بیان داشتند ، در مقابل یکی از مسئولین ایران بیان داشت و خواری و ذلت دشمن ، پس از هشت سال جنگ و تهاجمی که علیه انقلاب داشتند ، نمایان شد.
ما با مشاهده این نصرت الهی ، و همانطوریکه رهبر معظم انقلاب فرمودند ، به نصرتهای بعدی خدا ، در مقابل دشمنان بخصوص در مسئله مذاکرات هسته ای ، امیدوارم به شرطی که در همه حال مطیع دستورات الهی باشیم انشاالله.