بسم رب اشهداء والصدیقین زندگینامه شهید مهاجر به خطه سیستان و بلوچستان
شهید قلنبر در مرداد ماه 1339 ،در خانوادهای تهیدست در جنوب شهر تهران چشم به جهان گشود.نه ساله بود که پدرش بدرود حیادت گفت و سرنوشت حمید بسان بزرگانی رقم خورد که قلههای ترقی را با تلاش و همت فتح کرده اند.
دوران ابتدایی تحصیل را در زادگاهش به پایان برد و برای گذراندن دوره متوسطه وارد دبیرستان البرز تهران شد . در سال 1357دیپلم گرفت و در همان سال در رشته حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران پذیرفته شد . اما او جگیری مبارزات ملت مسلمان ایران موجب شد که تحصیل را رها کند و به فعالیت سیاسیو انقلابی بپردازد.
شهید قلنبر در دوران پیش از انقلاب
عشق به آموختن و آموزاندن از همان دوران کودکی و نوجوانی در رفتار حمید به چشم میخورد و تفاوت جوهره او را با دیگر همسالانش نشان میداد . همه کسانی که دوران پیش از انقلاب زندگی او را به یاد دارند و نیز آنهایی که پس از انقلاب با وی حشر و نشر داشتهاند ، اذعان میکنند که قلنبر تلاش میکرد تا هر چه بیشتر بیاموزد و اندوختههایش را به دیگران نیز بیاموزاند . در کسب مراتب معنوی نیز چنین بود ، و پیوسته میکوشید تا دوستانش را به وادی معنویت بکشاند.
در نوجوانی به هنگام غروب زیلویی بر میداشت و به پارک رو به روی خانهشان میبرد، دوستانش را جمع میکرد و آنچه را از قرآن در مکتبخانه آموخته بود به آنان نیز آموزش میداد، حتی از پول توجیبیاش برای آنها توپ فوتبال میخرید تا اوقات فراغتشان را پرکنند. در دوران دبیرستان نیز دانش آموزی برجسته و کوشا و نمونه بارز یک جوان مذهبی بود . او شعور سیاسی و عمق پایبندیاش را به باورهای دینی در همین دوره به نمایش گذاشت . انشاهای او همه نیشدار و کنایهآمیز بود . در نوشتههایش طاغوت و طاغوتیان را در چهره جغد و کرکس مجسم میساخت ، از ستم و دادگیری سخن به میان میآورد و جای تازیانه بیداد را برگرده عدالت نشان میداد . او دنیای تهی از عدالت را به قفسی تشبیه میکرد که آزادی پرندگان در آن سلب میشود .
از همان دوران کودکی و نوجوانی با قرآن کریم انس و الفت داشت و روح حقیقت جویش را از کوثر معارف این کتاب الهی سیراب میساخت. مطالعه نهجالبلاغه ، صحیفه سجادیه و مفاتیح الجنان بیش از هر کتاب دیگری اوقات فراغت آن بزرگوار را پر میکرد . بسیار اهل مطالعه بود و به مسائل فلسفی علاقه خاصی داشت . از اینرو کتابهای استاد شهید ، مرتضی مطهری ، را مورد مطالعه عمیق قرار داد و به خوبی فرا گرفت . دستنوشتههای به جا مانده از او حکایت از ژرفای اندیشه فلسفیاش دارد . آرزو داشت که روزی به حوزه علمیه قم راه پیدا کند ون فقه را فرا بگیرد، اما ادبیات عرب را نه!
بیش از پانزده سال نداشت که بوسیله یکی از دوستانش به نام صفر نعیمی جذب یک گروه انقلابی به نام «گروه توحیدی بدر » شد و از آن پس فعالیتهای سیاسیاش را در چهارچوب تشکیلات آن گروه استمرار بخشید. پس از آنکه در سالهای 55 و 56 سران گروه به وسیله ساواک دستگیر شدند ، حفظ تشکیلات آن به حمید سپرده شد و او به نحو احسن از عهده انجام این کار برآمد . بامهارت ویژهای به دیدار رهبران زندانی میرفت و با آنان درباره چگونگی وضعیت گروه و روند حوادث انقلاب گفت و گو میکرد و رهنمود میگرفت.
در زمان انقلاب و پس از پیروزی جمهوری اسلامی
بارزترین فعالیت شهید قلنبر در آغاز انقلاب ، تکثیر و پخش اعلامیه هایی بود که در نجف و پاریس ، از سوی امام خمینی ، رهبر انقلاب اسلامی ، صادر می شد . حمید و دوستانش با استفاده از وسایل ساده و ابتدایی ، بطرز ماهرانه ای اعلامیه ها را تکثیر و درجهای مختلف شهر تهران پخش می کردند ، هزینه این امور نیز از طریق فروش لباسهایی که به وسیله خواهران انقلابی دوخته می شد ،تأمین می گردید.
با شدت گرفتن مبارزه ملت ایران علیه نظام ستمشاهی ، او نیز با رژیم به مبارزه قهر آمیز پرداخت و برای از پای در آوردن شان از هیچ تلاشی فرو گذار نکرد . سه راهیهای مخصوص لوله کشی آب را به نارنجک تبدیل می کرد .از شهرستانهای مرزی کشور اسلحه می خرید و روش استفاده از آنها را به دیگر مبارزان آموزش می داد . برای به هلاکت رساندن سرسپردگان رژیم و عناصر سازمان امنیت رژیم شاهی از هر وسیله ای استفاده می کرد ، چنانچه در دو اقدام تهور آمیز دو تن از ساواکیهای شهر ری را شبانه به ضرب میلگرد از پا در آورد .
در واقعه خونین هفده شهریور سال 1357 حضور داشت . قتل عام مردم را از نزدیک مشاهده کرد و خود بطرزماهرانه ای جان سالم بدر برد . در درگیریهای بهمن ماه که میان مردم و نیروهای گارد ویژه شاه روی داد فعالانه شرکت جست و در هرگوشه تهران که جنگ در می گرفت ، حاضر می شد. همزمان با قیام مردم تبریز راهی آن شهر گردید و با سرسپردگان رژیم طاغوت به مبارزه پرداخت . حضور وی در صحنه های خطر چنان چشمگیر بود که شایعه شهادت او در میان دوستان و اعضای خانواده اش پیچید ولی بعد معلوم شد که حمل مجروحان سبب خونین شدن چهره وی و انتشار خبر شهادت او بوده است . شهید قلنبر به عنوان شیعه ای پاکباز و انقلابی ، حضور در صحنه های مبارزه میان اسلام و کفر را سرلوحه زندگی خویش قرار داده بود . جای ثابتی برای خود قایل نبود و تصمیم داشت که پس از سامان یافتن اوضاع ایران در هر کجا که نیاز باشد حضور یابد ، از اینرو چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران برای مقابله با تجاوز شورویها ، در مرداد ماه سال 1358 ، راهی کشور افغانستان شد . درآنجا به دام مأموران امنیتی افتاد ولی بامهارت و زیرکی خاصی خود را رها ساخت . این پیش آمد دیدگاهش را درباره ادامه فعالیت در آن کشور تغییر داد و به این نتیجه رسید که هنوز زمینه لازم برای کار درآنجا فراهم نیست.
سرانجام پس از رایزنی با دوستان و همرزمانش عازم استان سیستان و بلوچستان گردید و آن منطقه را برای فعالیتهای فرهنگی و انقلابی بستری مناسب یافت . برای خدمت در آن دیار سنگر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را برگزید و همراه همسرش به آنجا رفت .
در آن دوران پر ماجرا ، گذشته از مبارزه با عناصر ضد انقلاب منطقه و تلاش برای زدودن زنگار فقر و محرومیت از چهره استان ، دو کار اساسی یعنی جذب جوانان مؤمن به سپاه و گفت و گوی مستقیم با عناصر شرور را وجهه همت بلند خویش قرار داد و در هر دو زمینه موفقیتی چشمگیر یافت . شمار زیادی از جوانهای استان را به عضویت سپاه در آورد و بسیاری ازاشرار را از کوهستانها به آغوش جامعه بازگرداند. سبب موفقیت وی در همه این کارها صداقت، رشادت و معنویتش بود . هنگامی که از سوی اشرار در بلوچستان به گروگان گرفته شد ، با گفتار و کردارش چنان تأثیری بر دزدها گذاشت که نماز خوان شدند و او را پیشنماز خود کردند و خود را غلام او می خواندند. او معتقد بود که باید حساب اشرار را از عامه مردم بلوچ جدا کرد و خود نیز همین سیاست را در پیش گرفت. در نتیجه ، هنگامی که اشرار اعضای یک پایگاه تبلیغاتی سپاه را به شهادت رساندند، بلوچها اظهارناراحتی و تأسف می کردند و این کار را مایه ننگ و بدنامی خود می شمردند . شهید قلنبر در دوران فعالیت در استان سیستان و بلوچستان مسؤولیتهای فرماندهی سپاه ایرانشهر ، روابط عمومی و اطلاعات و تحقیقات سپاه زاهدان و فرماندهی سپاه استان را به عهده داشت . در دوران تصدی مسؤولیت های یاد شده لیاقت و کاردانی وی آشکار شد ، بطوری که تنها با داشتن 21سال سن ، به معاونت سیاسی استانداری سیستان و بلوچستان برگزیده شد .پس از مدتی مسؤولیت واحد اطلاعات ستاد منطقه شش سپاه شامل استانهای کرمان ، هرمزگان ، و سیستان و بلوچستان نیز بر دوش وی نهاده شد و او از عهده همه این کارها به خوبی بر آمد