سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه دانش انسان افزون شود، بر ادبش افزوده و بیم وی از پرودگارش، دوچندان شود . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
شهادت امام رشا (ع) ، حاج محمد حسین جهانی نسب ، شهدا ، جریان فتنه ، شهدای مهاجر ، شهید علی دهقان منشادی ، ایام و مناسبتهای سال ، شهداء ، ولایت و امام خمینی ره ، نوکران استکبار جهانی ، سیستان و بلوچستان ، انقلاب اسلامی ، اخبار استان سیستان و بلوچستان ، محرم و عاشورا ، اخبار جهان اسلام ، عبدالمالک ریگی ، مناسبت های سال ، شهادت ، دفاع مقدس ، یزد ، یزد شناسی‏ ، روحانیت ، استان سیستان و بلوچستان را بهتر بشناسیم ، محکومیت اغتشاشگران توسط نهادهای استان سیستان و بلوچستان ، شهدا ، صحرای طبس ، استکبار جهانی ، 22بهمن ، آمریکا ، اخبار ، دستگیری ، روستای برگه ، زاهدان ، پنجم اردیبهشت ، شهیدان اسفندیاری ، شهید رمضان احمدی ، شهید ، سروده ، علی صیاد شیرازی ، مرحوم آغاسی ، شهید عباسعلی خمری ، شهیدان ، عبدالمالک ، علی دهقان منشادی ، سوم خرداد ، سالگرد شهادت ، سپاه سیستان و بلوچستان ، روستای برکه ، شکست سبزها ، شلمچه ، ریگی ، شکست آمریکا ، شهید آوینی ، شهید جواد جهانی نسب ، شهید سهراب اسفندیاری ، شهید سید کاظم حسینی زاده ، شهید صالح ، شهید صدوقی ، صدام ، شهید محمد رضا فتوحی ، جانعلی اسفندیاری ، پیروزی انقلاب اسلامی ، جنگ تحمیلی ، خاطرات انقلاب ، خلبان شجاع ایرانی ، روستای برگه ساری ، جنایتکار ، احمدی نژاد ، آیت الله نجفی مرعشی ، اخبار سیستان و بلوچستان ، اخبار وضعیت مسلمانان جهان ، امام حسن عسکری ، اطلاعیه ، امام زمان (ع) ، تسلیت ، ایام ومناسبتها ، یادمان ، نیکشهر ، هتک حرمت‏ ، نماینده آمریکا ، مراسم سالگرد شهادت ، مقام معظم رهبری ، هواپیما سی یکصد و سی ، هوای نفس کروبی و موسوی ، هوشمند ، واقعه کشف حجاب رضاخانی ، والده شهید سهراب اسفندیاری- سیستان و بلوچستان -روستای برکه - شهر ، والفجر8 ، وجه تسمیه یزد ، وداع رزمندگان ، ورود امام ، ورود امام به میهن ، وصیتنامه ، وفات حضرت معصومه(س) ، وقایع تاریخی ، وقایع دی ماه ، ولایت ، ولایت و امام خمینی ، مقبره آیت الله خاتمی ، مقدس ، ملاد پیامبر اعظم ص ، مناسبت های سال ، مراسم سالگرد شهادت شهید فتوحی ، مراسم سالگرد شهید فتوحی ، مراسم شهیدان حسینی زاده و کندلی ، مراسم نخل برداری ، مرتضی مطهری ، نوجوان شهید حزب الله ، نوکر ان استکبار جهانی ، نوکران استعمار ، نوکران استکبارجهانی ، نویسنده‏ ، نیروی هوایی ایران ، هشت سال دفاع مقدس ، هفته دفاع مقدس ، هفته قوه قضائیه ، هفته وحدت ، همراه با شهید محراب ، همراهی مردم با نظام ، همنوایی با دشمن صهیونیست ، هامون پوزک ، هامون صابری ، هبوط مسیح ، ولایت و امام خمینی(ره) ، یا حسن مظلوم (ع) ، یادگار شهید ، یادمان شهدا- شرف آباد رستاق- شهرستان صدوق- استاندار یزد- امام جم ، یادمان شهداء - عزآباد رستاق- شهرستان صدوق ، یادواره ، یادواره شهدا بیسیه چی یزد ، یادواره شهداء ، یاور رزمندگان ، یزد امام شهر ، محرومین ، یزد شهر بادگیرها ، یوالله ، یوم الله -22 بهمن- مبارک - ولایتمدار- رزمندگان- جانبازان- امت شه ، یوم الله 9 دی ، یوم الله-12 بهمن - دهه فجر -ورود امام خمینی ره به ایران ، ایام ومناسبتهای سال ، ایت الله صذوقی ، ایران اسلامی ، ایران هسته ای ، بازتاب حضور عاشورائیان در رسانه های خارجی ، بازدید آمریکائیان از شلمچه ، بازدید از جبهه ، باقرصاد ، بانوان شهیده یزدی ، بحران سوریه ، بختیار ، بخش گهرباران ، برادران یوسف ، برگزاری جلسه قران در منزل شهید حسینی زاده ، بزرگداشت 22 بهمن ، بستن فرودگاهها ، بسیجیان یزد ، بلوچستان ، بمناسبت سالگرد شهادت -شهید محمدعلی قانع عزآبادی -گرامیداشت -سیست ، به امامت رهبر معظم انقلاب ، بهار ، بهشت زهرا ، بهشت زهرای ، بودائی ، بیانات رهبر معظم انقلاب ، بیسیم چی ، بیمارستان صحرائی سپاه ، پاسخ ضرغامی به سید حسن خمینی ، پاسداران مهاجر یزدی ، پاسگاه شهربانی ، پدر شهید محمد حسین زحمتکش ، تشرف به اسلام ، تشییع جنازه سرمایه داری غرب ، تشییع جنازه مادر شهید ، تشییع جنازه میلیونی و با شکوه ، تصاویر تظاهرات دوران انقلاب ، تظاهرات در یزد ، تعرض فتنه گران به جایگاه رهبری ، تفحص ، تهدید عبدالمالک ریگی هنگام دستگیری ، توتم ، توطئه های استکباری آمریکا علیه انقلاب اسلامی ایران ، توطئه های استکباری علیه انقلاب ایران ، توفان شن ، تولد حضرت زینب (س) ، تی الغدیر ، تی شرت ، جاطرات زمستانی ، امام زمان ع ، امامت ، امامزاده میرسید حسن ، امامشهر ، امید آمریکا به جنبش سبز اموی ، انتقاد روزنامه اعتماد ازبی بی سی ، انتقاد مشاور خاتمی از موسوی و کروبی ، انقلاب اسلامی و امام خمینی ره ، انقلاب اسلامی و روحانیت ، اهانت به رهبر معظم انقلاب ، اهانت شرکت امریکائی به اسلام ، اهواز ، اوایل انقلاب ، ای منافق ، ایام و مناسبت های سال ، اعتراض به حضور کروبی در قزوین ، اعتراف فرقه ضاله بهائیت به حضور در اغتشتشات ، اعتراف مشاور میرحسین موسوی به جاسوسی ، اعزام آشوبگران به تهران ، اعزامی از ساری ، اف-4 ، افغانستان ، اقبال لاهوری ، اقتدار ، الگو سازی ، الی بیت المقدس ، امام ، امام جسن مجتبی ع ، امام جعفر صادق ، امام جمعه زاهدان ، امام حسن عسکری(ع) ، امام حسن عسکری(ع) - میلاد با سعادت - آقا امام زمان (ع) ، امام حسن مجتبی(ع) ، امام خمینی ، امام خمینی ره ، امام خمینی- قیام علیه مستکبرین ، امام خمینی و ولایت ، امام رضا ع ، امام رضا(ع) ، اشپیگل ، اشرار و خوانین ، اصفهان ، اصلاح طلبان ، استان سیستان و بلوچستان رابهتر بشناسیم ، استان مازندران ، استان یزد ، استفاده از جذابیت های جنسی توسط سبزها ، اخبارجهان اسلام‏‏ ، اربعین حسینی ، اربعین حسینی - شیعیان جهان ، ارجاع پرونده فرزندان هاشمی به دادسرا ، اردوگاه های عراق ، اسارت ، اساسنامه سپاه ، اسامی استانداران سابق ، اسامی شهدای مهاجر ، استاد شایق ، استاد شهید ، آیت الله نوری همدانی ، آیت‌الله خامنه‌ای احیاگر خط امام است ، اپوزیسیون ، اجازه نمی دهیم حریم ولایت مورد هتک حرمت قرار گیرد ، احادیث ، اخبار اقتصادی ، اخبار جریانات فتنه ، آمریکای جهانخوار و توطئه هایش علیه ایران ، آمریکای جهانخوارو توطئه هایش علیه ایران ، آموزش قرآن ، آوینی ، آیت الله بهجت ، آیت الله خاتمی ، آیت الله سیبوی ، آیت الله سید جواد مدرسی ، آیت الله صدوقی‏ ، آیت الله مصباح یزدی ، 22بهمن سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ، 29 فروردین ، 5اردیبهشت1358 ، آزاد سازی خرمشهر ، آغاز ، آغاز ولایت صاحب الزمان (ع) ، «سر عظیم» شعر جدید عبدالمجید فرایی ، 12 دیماه ، 14 خرداد 1368 ، 19دی ، 19دی سال1356 ، 21دیماه ، جنبش سبز ، جندالله ، دفاع از رهبر ، روستای حاجی آباد رستاق ، روستای کلا ، رونمائی ، ریزَ80 درصدی آراء موسوی ، رودخانه هیرمند ، روز آزادی خرمشهر ، روز ارتش ، روز پاسدار ، روز جمهوری اسلامی ، روز قدس ، روز معلم ، روزنامه جوان ، روزی که امیر کبیر گریست ، زندگینامه شهید علی دهقان منشادی ، زندگینامه شهید محمد علی قانع ، ساده ریستی ، ساده زیستی رهبر انقلاب ، سازمان بسیچ ، سازندگی توسط سپاه ، سال نو ، سالروز حماسه شهدای هویزه ، سالروز درگذشت جهان پهلوان تختی ، سالروز شهادت سردار علی دهقان منشادی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :28
بازدید دیروز :52
کل بازدید :601108
تعداد کل یاداشته ها : 409
103/2/28
10:25 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
مهاجر شرق[3]
سی سال قبل در روز سیزدهم شهریور 1358 هنگامی که صدای هل من ناصر یاران خمینی کبیر (ره) را از رادیو یزد شنیدم خود را آماده برای یاری اسلام - انقلاب نوپای اسلامی و رهبر انقلاب حضرت آیت الله امام خمینی (ره) نمودم و به خیل یاوران او پیوستم - در آن روز رادیوی یزد اعلامیه سپاه پاسداران را قرائت میکرد و ندا میداد که انقلاب اسلامی در خطه سیستان و بلوچستان نیاز به محافظ دارد و از جوانان برومند و انقلابی میخواست که به یاری دین بشتابند - من این ندا را لبیک گفته و به خیل یاران انقلاب پیوستم و در قالب یک کاروان هشتاد نفره عازم دیار سیستان و بلوچستان شدم و هر کجا که نیاز بود در حد وسع خود انقلاب را یاری نمودم در این سی سال فراز و نشیبهای زیادی دیدم و همرزمان زیادی از من در راه اعتلای کلمه توحید و حفاظت از این انقلاب عظیم به درجه رفیع شهادت نائل گردیده و یا جانباز شدند - من که لیاقت شهادت نداشتم ولی این توانائی را در خود دیدم که به پاس حرمت این خونهای مقدس و حق بزرگی که تمامی شهداء و بخصوص همرزمان شهیدم به گردن من داشتند راه آنها را در جبهه فرهنگی ادامه دهم و زندگینامه - وصیتنامه این شهیدان عزیز را در قالب وبلاگی منتشر نمایم تا ضمن ادای دین خود هر چند بی مقدار- این شهیدان را به نسل سوم انقلاب و بخصوص فرزندان عزیز این شهداء معرفی نمایم - امید است روح پر فتوح این شهداء ما را یاری رسانده تا در این راه موفق و ثابت قدم باشیم انشاالله - در همینجا از دوستان همرزم خود که در استان یزد و سایر استانها زندگی میکنند استدعا دارم که با مراجعه به این وبلاگ ما را یاری نموده و آثار - عکس - خاطره - زندگینامه و وصیتنامه این شهداء را برای ما ارسال فرمایند تا این وبلاگ از غنای فرهنگی بیشتری برخوردار گردد. اللهم اجعلنی من جندک فان جندک هم الغالبون

خبر مایه
پیوند دوستان
 
بوی سیب

رنجنامه تکان دهنده یکی از همسران مهاجرانی (منبع خبر سایت تابناک به نقل از روزنامه جوان)

 به وی گفتم آقای مهاجرانی من یک زن شوهردار هستم. ثانیاً شما مرد متأهلی هستید و با وجود موقعیت خاص اجتماعی که دارید، اصلاً فکر نمی‌کردم چنین افکاری و تصوراتی در ذهن شما که فردی با مسؤولیت اجتماعی و سیاسی بالا هستید، باشد. ‌ایشان در جواب گفتند من به شما علاقه‌مندم و نمی‌دانستم شما شوهر دارید. 

پس از اجبار روزنامه توقیف شده «شرق» توسط وکلای قانونی یکی از همسران عطاء مهاجرانی مبنی بر انتشار جوابیه وی، مشخص شد مهاجرانی موضوع ازدواج مجدد خود را پنهان نموده و حتی برای فرزند 5 ساله اش (امیر مهدی) شناسنامه نگرفته است.
اما امروز روزنامه «جوان»، نامه یکی دیگر از همسران وزیر فرهنگ و ارشاد دولت اصلاحات را خطاب به رئیس وقت قوه قضائیه منتشر کرد. در این نامه که حاوی نکات تاسف آوری است، بیش از همه این موضوع دردآور است که نامبرده سالها به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در کشور فعالیت می‌کرده است. حضور این فرد در عالی‌ترین مسند فرهنگی کشور، که از همان ابتدا مورد مخالفت جدی رهبر معظم انقلاب بود، سرانجام توسط رئیس‌جمهور وقت با جایگزینی احمد مسجد جامعی به پایان رسید.
البته هدف از انتشار این رنجنامه به هیچ وجه سرک کشیدن در زندگی خصوصی این افراد نیست، بلکه هدف روشن کردن این واقعیت است که در پس چهره ظاهر الصلاح برخی مدعیان دموکراسی و حقوق بشر، چه دیکتاتورهایی قرار دارد که برای هوسرانی خود، حاضر به پایمال کردن زندگی و حیثیت دیگران می‌شوند.این دادنامه را مرور می‌کنیم و داوری را به عهده وجدان بیدار شما می‌گذاریم:به نام پروردگار متعال و داور کائنات
حضرت آیت‌الله شاهرودی مقام معظم قوه قضائیه
احتراماً با اهداء سلام و تحیت اینجانب ... همسر آقای دکتر سید عطاءالله مهاجرانی هستم که متأسفانه مورد ظلم و ستم از جانب ایشان قرار گرفته‌‌ام. لذا مشروح خواسته بحقم به پیوست این عریضه تقدیم می‌گردد. از آن مقام معظم و عالیقدر که از بزرگان حوزه‌های علمی و اسلامی هستند، استدعا دارم دستور بفرمایید ضمن جلوگیری از نفوذ اشخاص در تغییر روند قضایی پرونده‌های مطروحه نسبت به تسریع در کار و احقاق حقوق حقم اقدام نماید. مضافاً نیز استدعا دارم از آنجایی که نامبرده از مسوولان رده‌بالای نظام جمهوری اسلامی بوده ترتیبی اتخاذ فرمایید با رعایت کلیه جوانبی که صلاح می‌دانید توسط حضرتعالی یا به واسطه به وی تذکر داده شود رفع این مشکل را قبل از مطرح شدن در اذهان عمومی به شکل خداپسندانه و عادلانه دور از جنجال‌های مختلف حل و فصل و اینجانب را که هنوز هم قاطعانه قصد و تصمیم به ادامه زندگی شرافتمندانه و بی‌آلایش با ایشان را دارم از بلاتکلیفی خارج نماید.
قبلاً از عنایاتی که نسبت به این دخترتان مبذول می‌فرمایید کمال امتنان و تشکر را دارم.
با احترام و سپاس فراوان امضا...
شرح ماوقع از ابتدا تاکنون:
اینجانب ... در سال 1379 طرح پیشنهادی پروژه دانشگاهم را برای حمایت مرکز گفت‌وگوی تمدن‌ها به آن مرکز ارائه کردم و در سمیناری شفاهاً برای آقای دکتر مهاجرانی طرحم را مطرح کردم و ایشان من را به مرکز گفت‌وگوی تمدن‌ها دعوت نمودند تا حضوراً با اینجانب در رابطه با پروژه‌ام صحبت نمایند. بعد از مراجعه به دفتر ایشان با تأکید فراوان پیشنهاد کردند عنوان مشاوره پروژه‌ام را شخصاً به عهده بگیرند و با همکاری کانون پرورش فکری کودکان و آموزش و پرورش و ارشاد اسلامی و خود مرکز گفت‌وگوی تمدن‌ها طرحم اجرا شود. در جلسه دوم ایشان با اصرار از اینجانب پیشنهاد همکاری نزدیک در مرکز به عنوان کارشناس گروه هنر مطرح نمودند که پس از آن در گروه هنر مرکز مشغول به کار شدم. در مدت اشتغال در آن مرکز مورد توجه ایشان بودم که این را دلیل بر پشتکار خودم در کار می‌دیدم. بعد از مدتی عنوان دبیری گروه هنر را به من دادند. بعدها متوجه شدم که توجه ایشان توجه پدری و در حالت همکاری اداری نمی‌باشد.  پرونده‌هایی که وی شخصاً به اینجانب برای رسیدگی می‌دادند و تأکید داشتند خودم بررسی کنم، در لابه‌لای پرونده‌ها شعرهایی بود که با تاریخ و دست خط خودشان نوشته شده بود. من فکر می‌کردم آنها همه در رابطه با کار می‌باشد. بعدها متوجه شدم شعرها هیچ ارتباطی با کار ندارند. زیرا پس از مدتی ایشان با حالت زیرکانه و مظلومانه‌ای به من گفتند که از روز اول که شما را دیدم، دیگر دلم مال خودم نیست و به شما علاقمند و شیفته شده‌ام و تحت تأثیر متانت و نجابت شما قرار گرفته‌ام. من جا خوردم. هرگز چنین چیزی را تصور نمی‌کردم.
به وی گفتم آقای مهاجرانی من یک زن شوهردار هستم. ثانیاً شما مرد متأهلی هستید و با وجود موقعیت خاص اجتماعی که دارید، اصلاً فکر نمی‌کردم چنین افکاری و تصوراتی در ذهن شما که فردی با مسؤولیت اجتماعی و سیاسی بالا هستید، باشد. ‌ایشان در جواب گفتند من به شما علاقه‌مندم و نمی‌دانستم شما شوهر دارید. مطرح کردم مگر شما در جریان پرونده اینجانب در مرکز نمی‌باشید!؟ (قابل ذکر است اینجانب با همسر سابقم مدت طولانی اختلاف داشتم که بر این اساس، پرونده تقاضای طلاق در دادگاه تبریز مطرح بود، لیکن مراتب پرونده طلاق را به کسی نگفته بودم و آن وقت هم نگفتم).
با توجه به شرایط زندگی و اختلاف با همسر سابقم سعی کردم حتی از اشتغال در آن مرکز کناره‌گیری کنم. [ اما] با مخالفت شدید ایشان مواجه شدم لیکن به هر بهانه رفت و آمد به دفتر ایشان را برای امور اداری به حداقل رساندم. ولی ایشان در موضع مدیریت من را به دفتر احضار می‌کردند. بعد ازمدتی که سیر موفقیت اینجانب در پرونده مطروحه طلاق پیش آمده بود، مزاحمت‌های همسر سابقم در محل کارم باعث شد ایشان کاملاً در جریان زندگی و مشکلات زندگی من قرار گرفتند و با همکاری حراست مرکز، سعی در رفع مزاحمت‌ها و اذیت و آزار همسر سابقم درمحل کار شدند. وقتی متوجه شدند که من مدتی است در شرف طلاق هستم، من را به دفتر شان می‌خواستند و دل من را گرم به تصمیم می‌کردند. در صورتی که من از سال‌ها قبل تصمیم به طلاق داشتم، ولی ایشان دل من را گرم به تصمیم‌گیری جدی‌تری می‌کردند. حتی زندگی پسر بزرگ خودشان را که قبلاً طلاق گرفته بود را برای من مثال می‌زدند.
‌به‌رغم ظلم فراوانی که شوهر سابقم همواره برایم ایجاد و اجرا کرده بود از ابتدا نگرانی از آینده، بعد از طلاق و تشدید مزاحمت‌های همسر سابقم را داشتم. ایشان به من قول دادند که من شخصاً تو را حمایت می‌کنم که بتوانی بر مشکلات فائق گردی. در صورتی که تمام تشریفات قانونی طلاق به نفع اینجانب قبلاً فراهم شده و پس از مدتی رأی طلاق صادر گردید.
بعد از طلاق ایشان بلادرنگ از من خواستگاری کردند. من که شکسته شده بودم خیلی ناراحت شدم و جواب رد دادم. اصرار و پافشاری و ابراز علاقه از جانب ایشان همچنان ادامه داشت. این ابراز علاقه و توجه به حدی رسید که همکاران متوجه توجه بیش از حد ایشان به اینجانب شدند. شرایط موجود در جو اداره، من را آزار می‌داد. وقتی به ایشان انتقال دادم، ایشان پیشنهاد دادند که بهتر است روی پیشنهاد من جدی فکر کنی تا مشکلات دیگر پیش نیاید. می‌گفتند اصلاً با همه مطرح می‌کنم که به تو علاقه دارم و قصد دارم با تو ازدواج کنم!
چندین بار به صورت اتفاقی حتی به منزل آمدند. مانده بودم چه عکس‌العملی داشته باشم. در مقابل تعجب من اظهار می‌داشت که برای جلوگیری از جو اداره بهتر است صحبت‌هایی خارج از مرکز با تو داشته باشم. ایشان هر باره با مخالفت من با ازدواج مواجه می‌شد و تأکید می‌کرد که پیشنهاد من را جدی بگیر. برای پافشاری درخواست خود به تبریز منزل پدرم آمدند (توضیحات مفصل حضور ایشان در تبریز در پرونده مطروحه اینجانب در دادسرای ... و نزد آقای ... موجود می‌باشد). آقای مهاجرانی در جواب رد خواستگاری از من اصرار و پافشاری بیشتر می‌نمودند. تا زمانی که در تیرماه 1380 من به مدت یک شب بازداشت شدم. در آن زمان حتی فکر می‌کردم که این بازداشت شاید به علت مخالفتم از جانب خود ایشان یا با توجه به جو اداره از طرف خانمشان اقدام شده باشد. من وقتی موضوع بازداشتم را با وی مطرح کردم. ایشان کاغذی را تحت عنوان صیغه‌نامه که در آن مطالب از پیش نوشته شده و در رابطه با محرمیت طرفین بود به من ارائه کردند. بعد از رد شدید من به پذیرفتن آن نوشته، ایشان گفتند که نوشته همراهت باشد برای مصلحت که اگر مجدداً چنین شرایطی پیش آمد آن را ارائه کن. تأکید داشت در قبال آن، تو هیچ تعهد زوجیت نسبت به من نداری و فقط ورق کاغذی است که بنابر مصلحت به همراه داری، چون نه صیغه‌ای خوانده شد و نه رابطه غیر شرعی داشتیم. من آن را امضا نکردم. او مطرح کرد که این مشکل به خاطر من برای شما ایجاد شده صلاح است برای رفع مشکل ورق را امضاء کنی. من نپذیرفتم و امضا نکردم. جو اداره بسیار بد و سنگین شده بود و از گوشه و کنار، مطالبی در رابطه با تهدید همسر ایشان به گوشم می‌رسید.  ایشان همچنان اصرار به ازدواج داشت و قرار بود مجدد در نیمه شعبان سال 81 به طور جدی‌تر با خانواده من با عزیمت به تبریز موضوع را تمام کند. ایشان می‌گفت بی‌تو نمی‌توانم زندگی کنم. مراسم ازدواجمان را در میدان آزادی می‌گیریم و صندلی مدارس را جمع می‌کنم. همه را دعوت می‌کنم و با افتخار اعلام می‌کنم که تو همسر من هستی. شعرها همچنان در فضای بسیار عاشقانه و به قول خودمان آسمانی ادامه داشت و تعدادش به 200 غزل رسیده بود. همه در وصف من یا مخاطب به من بود. در مقابل علاقه و عشق زیاد او نسبت به من، و چشم‌اندازی از زندگی عالی مشترکی که برایم ترسیم کرده بود و در شرایطی که ایشان را فردی مومن و مورد تأیید نظام می‌دیدم، تردیدی در گفته‌هایش نداشتم. این خصوصیات باعث باور و اعتمادم نسبت به او شده بود.  رفته رفته پس از مدت‌ها ‌احساس علاقه و تمایل نسبت به ازدواج در من ایجاد شد و به ایشان در جواب چندین بار خواستگاریش جواب مثبت دادم و گفتم باید با خانواده‌ام مشورت کنم. چون من یکبار در زندگی شکست خورده‌ام. موضوع را به طور مشروح با خانواده‌‌ام مطرح کردم. خانواده‌ام به شدت با این وصلت مخالفت کردند که چندین مرتبه دکتر مهاجرانی تماس تلفنی با خانواده‌ام داشتند. نهایتاً رضایت آنها را جلب کردند که حضوراً و به طور مفصل با پدر و مادرم صحبت کنند.  چندین بار طی جلساتی در مرکز با پدرم و مادرم صحبت شد ولی خانواده‌ام همچنان مخالف بودند. ولی اصرار و پافشاری وی بر این شد که ایشان به تبریز بیایند و جدی‌تر و قطعاً صحبت را برای ازدواج تمام کنند. ولی من تصمیمم را گرفته بودم و قرار بر این شده بود که نیمه شعبان با حضور در تبریز و جلب رضایت خانواده، عقد برای ازدواج رسمی و دائمی انجام شود. در روز قبل از موعد مقرر، به مدت 36 روز بازداشت شدم و در فشار بازداشت موقت که به عنوان رابطه نامشروع در معرض اتهام بودم، متأسفانه پیشنهاد با سوء نیت ایشان در رابطه با ارائه کاغذ عادی صیغه واهی را بنابر آن شرایط پذیرفتم.  دلایل سوء نیت ایشان این است که اولاً حد صیغه‌ای جاری نشده بود. ثانیاً تاریخ درج شده در صیغه از تاریخ اسفند 80 به مدت یک سال ذکر شده بود. در صورتی که برگه کاغذ در تاریخ مرداد سال 81 بعد از بازداشت اول من نوشته شده بود که بنده نپذیرفته بودم. قابل ذکر است نامه عادی تنظیم شده توسط وی دقیقاً گویای تصور صیغه واهی در زمان عده اینجانب با همسر قبلم بوده است که حین بازجویی در بازداشتگاه متوجه شدم. اکنون این سؤال برایم مطرح است که چرا و با چه قصد سوئی اصرار به پذیرفتن و امضای آن کاغذ داشت؟!... بعد از آزادی‌ام از زندان که دلیل بازداشتم مبهم بود ایشان در ملاقاتی که با من داشتند مطرح کردند برای اینکه این جریانات ادامه پیدا نکند و برای شما دیگر مشکلی به وجود نیاید شما باید در رابطه با پیشنهادم که مدت‌هاست بر آن اصرار دارم جدی‌تر فکر کنی و تصمیم بگیری.
در پی تأکید و پیشنهاد مجدد ایشان خانواده‌ام را در جریان گذاشتم و در ملاقاتی که در تهران پدر ومادرم با او داشتند، پدرم مؤکداً بعد از صحبت‌های دکتر که موضوع ازدواج را مطرح کرده بود، گفتند: آقای دکتر مهاجرانی اگر به‌خاطر مشکل پیش آمده قصد ازدواج با ... را داری من هرگز قبول نمی‌کنم. تاوان مشکل پیش آمده را خودم با تمام مشکلاتش به دوش می‌گیرم. ولی حاضر نیستم دخترم را از چاله به چاه بیندازم. اگر جدی قصد زندگی با دختر من را داری پا پیش‌بگذار. دل دختر من هنوز زخمی واقعه نافرجام زندگی قبلی‌اش است. تو هنوز زندگی دیگری هم داری به جوانب این قضیه فکر کردی؟ اگر توان ایجاد عدالت و مساوات و امنیت برای دخترم را داری و می‌توانی زندگی عالی برای او بسازی و رضایت همسرت (همسر اولت) را جلب کنی پا پیش بگذار. اگر درست فکر نکردی منصرف شو. دکتر در جواب، میزان علاقه‌اش نسبت به من را گفت و مؤکداً گفت واقعه نافرجام نبوده، در زندگی هر کس پیش می‌آید و من کاملاً در جریان زندگی‌اش هستم و قصد دارم که تلخی زندگی قبلی ... را که لطمه زیادی به او وارد کرده، جبران کنم. درباره برقراری مساوات و عدالت به تمام جوانب کار فکر کردم که کاملاً در زندگی پیاده خواهم کرد. او قسم خورد و به پدرم قول داد و گفت رضایت ... (همسر اول مهاجرانی) را می‌گیرم او در جریان تصمیم ازدواج من است و کمی زمان لازم دارم. من هرگز بدون ... نمی‌توانم زندگی کنم. زندگی بدون ... برایم مفهوم ندارد و دلیلش به تصمیم مجدد بر این ازدواج را علاقه زیاد دانست به من و دیگر اینکه گفت من با ...(همسر اول) زیست می‌کردم ولی با ... معنای زندگی را می‌فهمم و زندگی می‌کنم.   ایشان خواست عاقدی به طور خصوصی عقد را جاری کند و ثبت با مراسمی در تبریز انجام شود. عقد دائم 3 دی 1381 با حضور والده اینجانب و عاقد با مهریه و شرایط مندرج در عقد نامه جاری شد. قابل ذکر است خانواده من مهریه و شرایط سخت قرار دادند که اگر تردید دارد و جدی نیست منحرف شود ایشان تمام موارد را پذیرفتند و صیغه عقد دائم انجام شد و تعدادی نیز عکس در مراسم گرفته شد که ضمیمه می‌باشد. قرار بود بلافاصله عاقد مراحل لازم برای ثبت را انجام دهد تا در اسرع وقت ثبت شود. ولی 2 روز بعد از عقد ایشان از ثبت عقد منصرف شدند. شخصاً با عاقد تماس گرفتند و خواستند هیچ اقدام دیگری تا اطلاع بعدی ایشان انجام ندهند.  از ما 2 ماه فرصت جهت ثبت خواسته بودند. 2 ماه 4 ماه شد و روابط زناشویی ما به صورت طبیعی ولی پنهان بود. در این مدت عدم اقدام ایشان برای ثبت ما را واداشت تا با حضور در اراک خانواده پدری او را مطلع کرده‌ و واسطه کنیم که او را اخلاقاً ملزم به ثبت کنند که متأسفانه در اراک با انکار شدید از جانب ایشان و تهدید به مرگ و زندان انداختن من و حتی خانواده‌ام و هتک حرمت از طرف خانم ... مواجه شدیم. ایشان ادعا می‌کرد که حتی بازداشت‌های انجام شده کلاً توسط وی ایجاد شده و به همان سادگی خانواده من را نیز بازداشت می‌کند و این گفته‌ها از جانب ایشان با تجربه تلخ 36 روز بازداشت من، وحشت تکرار شرایط آن دوران، عدم اطمینان از امنیت جانی، روحی، فکری من و خانواده‌ام شده که حتی ما از خرید روز مره و عادی عاجز کرده است. آقای دکتر هم که کاملاً منکر بودند که اصلاً من به عنوان همسرش وجود دارم و می‌گفتند که هیچ نسبتی با ایشان ندارم و ما را متهم کرده بودند که از جانب جایی برای خراب کردن موقعیت او و همسرش این ادعا را داریم.  آنها عکس‌های عقد را ترفندی کامپیوتری و سند عادی ازدواج را ساختگی اعلام می‌کردند. حتی می‌گفتند که من مقطعی در شرایط روحی و احساسی خاص بودم و حالا منصرف شدم. او بدون در نظر گرفتن شرایط آبرویی من و خانواده‌ام نه تنها با احساس من بلکه با آبروی من مثل عروسکی که مقطعی برایش جالب و دوست داشتنی بودم برخورد می‌کرد. آن هم با زندگی واقعی و جدی من و امثال من... ایشان قاطعانه منکر زوجیت ما هستند.ما اردیبهشت سال جاری به دادگاه خانواده مراجعه کرده و دادخواست ثبت واقعه ازدواج را تحت شماره پرونده ... مطرح است به دادگاه تقدیم نمودیم.
بعد از اطلاع آنها از این دادخواست، موانعی در روند پرونده ایجاد کردند از جمله: ‌انصراف و استعفاء وکیل سابقم از پیگیری و تعقیب پرونده که مجبور شدم مجدداً وکلای جدیدی انتخاب کنم. و همچنین با تأخیر افتادن پاسخ نامه‌ای که به عنوان نیابت قضایی احضار عاقد به عنوان شهود به دادگستری تبریز ارسال و وقت احتیاطی به تاریخ 26/6/82 مشخص شده بود و تاکنون نیز از قرار اطلاع پیوست پرونده نشده است. (نامه از تبریز برگشت خورده ولی...) خوشبختانه بنا به درخواست مجدد وکلای اینجانب، عاقد قبل از فرا رسیدن وقت احتیاطی شخصاً به دادگاه دعوت و نسبت به تأیید جاری شدن عقد دائم با صداق و شروط ضمن عقد اقدام نمود لیکن مجدداً 2 مرحله وقت احتیاطی مقرر شده و در جلسه‌ای هم که با آقای دکتر ... سرپرست مجتمع قضایی ... داشتیم باز تغییری در روند پرونده ایجاد نشد و به موارد جزئی ماه‌‌ها پرونده به تأخیر افتاد.             
آقای ... جلساتی با خانم ... و آقای مهاجرانی داشتند. آخرین وقت اعلام شده برای 2 اسفند و قبل از پایان رسیدن وقت بعد از 10 ماه قاضی پرونده خانواده اعلام نمودند دادخواست از نظر شکلی رد است و باید به طرفیت خانم اول هم دادخواست داده می‌شد. با شرایط خاصی که ایشان دارند موضوع همه جا زبانزد شده و آبروی من در اجتماع تحت الشعاع قرار گرفته. و در این شرایط بسیار خاص، ثبت واقعه ازدواج و ترک انفاق شکایت کیفری نمودم. چون از جانب تهدیدهای خانم ... اصلاً احساس امنیت نمی‌کردم و هر لحظه گمان می‌کردم ممکن است تهدیدها را عملی کند و خود دکتر نیز چندین بار گفته بود با رقیب خطرناکی طرف هستی، او خیلی بیرحم است حتی به راحتی می‌تواند دستور قتل چندین نفر را صادر کند. مطرح کردن چندین بار این مطلب باعث شد تا نسبت به عدم امنیت از جانب خانم ... نیز شکایتی بنویسم و این پرونده تحت شماره ... در دادسرای ... توسط آقای ... و آقای ... پیگیری می‌شود.
بنابه درخواست دکتر مهاجرانی در جلسه‌ای که توسط مرجع قضایی در دفتر ... برگزار شد ایشان خواسته بودند جلسه بدون حضور وکلای اینجانب برگزار شود. در آن جلسه بعد از مذاکرات فراوان و ساعت‌های طولانی صرف وقت دکتر مهاجرانی مجدداً منکر زوجیت ما شد و خانم ... نیز منکر تهدیدهای مکرر خود شد. آنها ادعای صوری بودن عقد و عکس‌های مجلس عقد را داشتند.بعد از بحث در این مورد دکتر مهاجرانی ادعا کردند که این عقد دائم نبوده و صیغه یکساله بوده و خانم ... نیز مدعی بودند که برای نجات خانم ... رضایت دادم جلسه عقد صوری با عکس‌های صوری انجام شود تا مدارکی برای دادگاه ... ایجاد شود.  البته قابل ذکر است قبلاً نزد آقای... در دادگاه ... اعلام کرده بودند که من (اینجانب) عکس‌ها را با کامپیوتر برای جو سازی علیه آنها ایجاد کرده‌ام. ولی در آن جلسه در حضور آقای ... دادستان محترم و آقای ... و آقای ... اعلام کردند با رضایت من عقد انجام شده و عکس گرفته شده. در پی آن جلسه بنابر اظهارات دادستان محترم قرار وثیقه (20 میلیون تومان برای آقای مهاجرانی و 10 میلیون تومان برای خانم ...) صادر شد و آنها پذیرفتند توسط بازپرس محترم شعبه ... سریعاً عاقد احضار شد و عاقد در محضر بازپرس مشروحاً در اظهارات خود صراحتاً ضمن تأکید اجرای صیغه شرعی عقد دائم فیمابین دکتر سیدعطاءالله مهاجرانی و اینجانب و همچنین تنظیم گواهی نکاحیه با رضایت کامل طرفین امضائات آقای مهاجرانی را نیز تأیید نمودند. صحت امضاء دکتر مهاجرانی در عقد نامه توسط کارشناس منتخب بازپرس اعلام شد (گزارش کارشناس امضاء ضمیمه می‌باشد) نظریه کارشناس در تاریخ 22/10/82 به آقای مهاجرانی ابلاغ گردید. ایشان پس از دریافت نظریه کارشناسی، مجدداً در خواست تشکیل جلسه بدون حضور وکلای اینجانب در حضور دادستان محترم به من را نمودند. 
در آن جلسه ضمن اعتراف و اقرار به صحت نکاح دائم و تأیید امضائات خود اعلام نمود من حاضرم با ایشان به طور مسالمت آمیز صلح نمایم و پیشنهاد پرداخت مبلغ 50 میلیون تومان به صورت نقدی و غیر نقدی (خرید منزل مسکونی و ایجاد شرایط مناسب و پرداخت هزینه‌‌های تحصیل تا مقطع دکتری در خارج از کشور) را نمودند. که در مقابل اظهار نمودم من ادامه زندگی مشترک و طبیعی همانطوری که برایم در طی این مدت ترسیم کرده‌ را به هیچ وجه با منزل و یا هر موقعیت دیگری عوض نمی‌کنم. این پیشنهاد بی‌شرمانه‌ای بود برای من که خالصانه‌ برای زندگی جدی تن به این ازدواج داده‌ام. ایشان بعد از رد جدی من نسبت به این پیشنهاد ننگین و ناراحتیم در قبال آن گفتند من ترا دوست دارم و می‌خواهم با تو زندگی کنم. شرایط را هموار خواهم کرد و در اسرع وقت (تا آخر همان هفته 29/10) اقدام به ثبت واقعه ازدواج خواهم کرد. تا به طور آزمایشی برای یک سال زندگی کنیم با این شرایط که تعهد دهم که بعد از آن طلاق بگیرم!!...) که شرط را نپذیرفتم. بعد از آن جلسه تا این لحظه اقدامی برای ثبت و شروع زندگی مشترک انجام نداده است. و در مقابل درخواست تغییر مهریه مندرج در عقد نامه را کرده‌ است!...
اکنون از آن مقام معظم و عالیقدر که از بزرگان حوزه‌های اسلامی هستید استدعا دارم دستور فرمایید ضمن جلوگیری از نفوذ اشخاص در تغییر روند قضایی پرونده‌های مطروحه نسبت به تسریح درکار نیز اقدام نمایند. از طرفی نظر به اینکه آقای دکتر مهاجرانی گذشته از رابطه غیر اخلاقی که با اینجانب معمول داشته و اینجانب را ابتدا در معرض تهمت‌های ناروا قرار داده همچنین حیثیت و آبرو و آسایش و آرامش خانوادگی اینجانب را به شدت به خطر انداخته است ایشان با عدم پذیرش ثبت واقعه ازدواج و امتناع از وظایف همسری (ترک انفاق و امتناع از وضایف معمول زندگی زناشویی) شرایط سخت زندگی را برایم ایجاد کرده است. بدین شرح که:
به بازی گرفتن حیثیت خانوادگی و اجتماعی اینجانب 2-عدم ثبت واقعه ازدواج   3-عدم ایفاء وظایف همسری 4- انکار زوجیت بعد از علنی شدن موضوع ازدواج 5-تهمت و بازی با آبروی اینجانب به منظور دفاع از خود 6- فریب در امر ازدواج در شرایط اول خواستگاری و انعکاس وضعیتی که قصد ازدواج و زندگی دائم با اینجانب دارد و ابراز وفاداری در حدیکه بیان نمودند بدون من نمی‌توانند لحظه‌‌ای زنده بمانند و بدون من به ادامه زندگی فکر نمی‌کند. 7-پس از تقویم دادخواست و اعلام شکایت کیفری پیشنهد طلاق با دریافت یک صد میلیون تومان که 50 میلیون به صورت آپارتمان و 50 میلیون بورس ادامه تحصیل تا مقطع دکتری و تأمین شغلی) 8-تهدید جانی و عدم امنیتی از طرف خانم ... و حمایت و مشارکت آقای مهاجرانی برای ایجاد فضاها و جریانات پیش آمده. 9-ایشان هنوز هم به عنوان یکی از مسوولان رده بالای نظام اسلامی می‌باشد.

اینجانب استدعا دارم: توسط حضرتعالی یا به واسطه به وی تذکر داده شود که این مشکل را قبل از مطرح شدن در اذهان عمومی به شکل خدا پسندانه و عادلانه حل و فصل نمایند. و اینجانب را که هنوز هم قاطعانه قصد ادامه زندگی با ایشان را دارم از بلاتکلیفی خارج نماید. ضمن رعایت انصاف و عدالت ترتیبی اتخاذ فرمایند که روند رسیدگی قضایی پرونده بر اساس موازین قانونی طی شده و از نفوذ اشخاص جلوگیری شود تا اینجانب به حقوق حقه خود برسم. دادخواست تقدیمی ثبت و اقدام ازداج به طرفیت آقای دکتر مهاجرانی تهیه گردیده است و بر اساس قوانین موضوعه می‌باشد که متأسفانه ... علیرغم گذشت 10 ماه پس از احضار عاقد و اخذ اظهارات ایشان و انجام تحقیقات لازم بدون رعایت تشریفات قانونی به صرف اینکه همسر اول دکتر را طرفیت دعوی قرار نداده‌ام دادخواست را از نظر شکلی رد کرده‌ است که تقاضای عاجزانه دارم نسبت به بررسی تخلفات انجام شده دستور لازم را مبذول فرمایید. با احترام فراوان ...


  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ sghl