سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس در هر شب جمعه، سوره واقعه را بخواند، خداوند او را دوست بدارد و محبوب همه مردمانش گرداند، و هرگز در دنیا گرفتار درویشی، فقر، درماندگی و هیچ آفتی از آفات دنیا نخواهد شد و از همراه ان امیرمؤمنان خواهد بود. این سوره، ویژه امیرمؤمنان است وکسی در آنْ شریکش نیست. [امام صادق علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
شهادت امام رشا (ع) ، حاج محمد حسین جهانی نسب ، شهدا ، جریان فتنه ، شهدای مهاجر ، شهید علی دهقان منشادی ، ایام و مناسبتهای سال ، شهداء ، ولایت و امام خمینی ره ، نوکران استکبار جهانی ، سیستان و بلوچستان ، انقلاب اسلامی ، اخبار استان سیستان و بلوچستان ، محرم و عاشورا ، اخبار جهان اسلام ، عبدالمالک ریگی ، مناسبت های سال ، شهادت ، دفاع مقدس ، یزد ، یزد شناسی‏ ، روحانیت ، استان سیستان و بلوچستان را بهتر بشناسیم ، محکومیت اغتشاشگران توسط نهادهای استان سیستان و بلوچستان ، شهدا ، صحرای طبس ، استکبار جهانی ، 22بهمن ، آمریکا ، اخبار ، دستگیری ، روستای برگه ، زاهدان ، پنجم اردیبهشت ، شهیدان اسفندیاری ، شهید رمضان احمدی ، شهید ، سروده ، علی صیاد شیرازی ، مرحوم آغاسی ، شهید عباسعلی خمری ، شهیدان ، عبدالمالک ، علی دهقان منشادی ، سوم خرداد ، سالگرد شهادت ، سپاه سیستان و بلوچستان ، روستای برکه ، شکست سبزها ، شلمچه ، ریگی ، شکست آمریکا ، شهید آوینی ، شهید جواد جهانی نسب ، شهید سهراب اسفندیاری ، شهید سید کاظم حسینی زاده ، شهید صالح ، شهید صدوقی ، صدام ، شهید محمد رضا فتوحی ، جانعلی اسفندیاری ، پیروزی انقلاب اسلامی ، جنگ تحمیلی ، خاطرات انقلاب ، خلبان شجاع ایرانی ، روستای برگه ساری ، جنایتکار ، احمدی نژاد ، آیت الله نجفی مرعشی ، اخبار سیستان و بلوچستان ، اخبار وضعیت مسلمانان جهان ، امام حسن عسکری ، اطلاعیه ، امام زمان (ع) ، تسلیت ، ایام ومناسبتها ، یادمان ، نیکشهر ، هتک حرمت‏ ، نماینده آمریکا ، مراسم سالگرد شهادت ، مقام معظم رهبری ، هواپیما سی یکصد و سی ، هوای نفس کروبی و موسوی ، هوشمند ، واقعه کشف حجاب رضاخانی ، والده شهید سهراب اسفندیاری- سیستان و بلوچستان -روستای برکه - شهر ، والفجر8 ، وجه تسمیه یزد ، وداع رزمندگان ، ورود امام ، ورود امام به میهن ، وصیتنامه ، وفات حضرت معصومه(س) ، وقایع تاریخی ، وقایع دی ماه ، ولایت ، ولایت و امام خمینی ، مقبره آیت الله خاتمی ، مقدس ، ملاد پیامبر اعظم ص ، مناسبت های سال ، مراسم سالگرد شهادت شهید فتوحی ، مراسم سالگرد شهید فتوحی ، مراسم شهیدان حسینی زاده و کندلی ، مراسم نخل برداری ، مرتضی مطهری ، نوجوان شهید حزب الله ، نوکر ان استکبار جهانی ، نوکران استعمار ، نوکران استکبارجهانی ، نویسنده‏ ، نیروی هوایی ایران ، هشت سال دفاع مقدس ، هفته دفاع مقدس ، هفته قوه قضائیه ، هفته وحدت ، همراه با شهید محراب ، همراهی مردم با نظام ، همنوایی با دشمن صهیونیست ، هامون پوزک ، هامون صابری ، هبوط مسیح ، ولایت و امام خمینی(ره) ، یا حسن مظلوم (ع) ، یادگار شهید ، یادمان شهدا- شرف آباد رستاق- شهرستان صدوق- استاندار یزد- امام جم ، یادمان شهداء - عزآباد رستاق- شهرستان صدوق ، یادواره ، یادواره شهدا بیسیه چی یزد ، یادواره شهداء ، یاور رزمندگان ، یزد امام شهر ، محرومین ، یزد شهر بادگیرها ، یوالله ، یوم الله -22 بهمن- مبارک - ولایتمدار- رزمندگان- جانبازان- امت شه ، یوم الله 9 دی ، یوم الله-12 بهمن - دهه فجر -ورود امام خمینی ره به ایران ، ایام ومناسبتهای سال ، ایت الله صذوقی ، ایران اسلامی ، ایران هسته ای ، بازتاب حضور عاشورائیان در رسانه های خارجی ، بازدید آمریکائیان از شلمچه ، بازدید از جبهه ، باقرصاد ، بانوان شهیده یزدی ، بحران سوریه ، بختیار ، بخش گهرباران ، برادران یوسف ، برگزاری جلسه قران در منزل شهید حسینی زاده ، بزرگداشت 22 بهمن ، بستن فرودگاهها ، بسیجیان یزد ، بلوچستان ، بمناسبت سالگرد شهادت -شهید محمدعلی قانع عزآبادی -گرامیداشت -سیست ، به امامت رهبر معظم انقلاب ، بهار ، بهشت زهرا ، بهشت زهرای ، بودائی ، بیانات رهبر معظم انقلاب ، بیسیم چی ، بیمارستان صحرائی سپاه ، پاسخ ضرغامی به سید حسن خمینی ، پاسداران مهاجر یزدی ، پاسگاه شهربانی ، پدر شهید محمد حسین زحمتکش ، تشرف به اسلام ، تشییع جنازه سرمایه داری غرب ، تشییع جنازه مادر شهید ، تشییع جنازه میلیونی و با شکوه ، تصاویر تظاهرات دوران انقلاب ، تظاهرات در یزد ، تعرض فتنه گران به جایگاه رهبری ، تفحص ، تهدید عبدالمالک ریگی هنگام دستگیری ، توتم ، توطئه های استکباری آمریکا علیه انقلاب اسلامی ایران ، توطئه های استکباری علیه انقلاب ایران ، توفان شن ، تولد حضرت زینب (س) ، تی الغدیر ، تی شرت ، جاطرات زمستانی ، امام زمان ع ، امامت ، امامزاده میرسید حسن ، امامشهر ، امید آمریکا به جنبش سبز اموی ، انتقاد روزنامه اعتماد ازبی بی سی ، انتقاد مشاور خاتمی از موسوی و کروبی ، انقلاب اسلامی و امام خمینی ره ، انقلاب اسلامی و روحانیت ، اهانت به رهبر معظم انقلاب ، اهانت شرکت امریکائی به اسلام ، اهواز ، اوایل انقلاب ، ای منافق ، ایام و مناسبت های سال ، اعتراض به حضور کروبی در قزوین ، اعتراف فرقه ضاله بهائیت به حضور در اغتشتشات ، اعتراف مشاور میرحسین موسوی به جاسوسی ، اعزام آشوبگران به تهران ، اعزامی از ساری ، اف-4 ، افغانستان ، اقبال لاهوری ، اقتدار ، الگو سازی ، الی بیت المقدس ، امام ، امام جسن مجتبی ع ، امام جعفر صادق ، امام جمعه زاهدان ، امام حسن عسکری(ع) ، امام حسن عسکری(ع) - میلاد با سعادت - آقا امام زمان (ع) ، امام حسن مجتبی(ع) ، امام خمینی ، امام خمینی ره ، امام خمینی- قیام علیه مستکبرین ، امام خمینی و ولایت ، امام رضا ع ، امام رضا(ع) ، اشپیگل ، اشرار و خوانین ، اصفهان ، اصلاح طلبان ، استان سیستان و بلوچستان رابهتر بشناسیم ، استان مازندران ، استان یزد ، استفاده از جذابیت های جنسی توسط سبزها ، اخبارجهان اسلام‏‏ ، اربعین حسینی ، اربعین حسینی - شیعیان جهان ، ارجاع پرونده فرزندان هاشمی به دادسرا ، اردوگاه های عراق ، اسارت ، اساسنامه سپاه ، اسامی استانداران سابق ، اسامی شهدای مهاجر ، استاد شایق ، استاد شهید ، آیت الله نوری همدانی ، آیت‌الله خامنه‌ای احیاگر خط امام است ، اپوزیسیون ، اجازه نمی دهیم حریم ولایت مورد هتک حرمت قرار گیرد ، احادیث ، اخبار اقتصادی ، اخبار جریانات فتنه ، آمریکای جهانخوار و توطئه هایش علیه ایران ، آمریکای جهانخوارو توطئه هایش علیه ایران ، آموزش قرآن ، آوینی ، آیت الله بهجت ، آیت الله خاتمی ، آیت الله سیبوی ، آیت الله سید جواد مدرسی ، آیت الله صدوقی‏ ، آیت الله مصباح یزدی ، 22بهمن سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ، 29 فروردین ، 5اردیبهشت1358 ، آزاد سازی خرمشهر ، آغاز ، آغاز ولایت صاحب الزمان (ع) ، «سر عظیم» شعر جدید عبدالمجید فرایی ، 12 دیماه ، 14 خرداد 1368 ، 19دی ، 19دی سال1356 ، 21دیماه ، جنبش سبز ، جندالله ، دفاع از رهبر ، روستای حاجی آباد رستاق ، روستای کلا ، رونمائی ، ریزَ80 درصدی آراء موسوی ، رودخانه هیرمند ، روز آزادی خرمشهر ، روز ارتش ، روز پاسدار ، روز جمهوری اسلامی ، روز قدس ، روز معلم ، روزنامه جوان ، روزی که امیر کبیر گریست ، زندگینامه شهید علی دهقان منشادی ، زندگینامه شهید محمد علی قانع ، ساده ریستی ، ساده زیستی رهبر انقلاب ، سازمان بسیچ ، سازندگی توسط سپاه ، سال نو ، سالروز حماسه شهدای هویزه ، سالروز درگذشت جهان پهلوان تختی ، سالروز شهادت سردار علی دهقان منشادی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :81
بازدید دیروز :111
کل بازدید :600234
تعداد کل یاداشته ها : 409
103/2/16
5:24 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
مهاجر شرق[3]
سی سال قبل در روز سیزدهم شهریور 1358 هنگامی که صدای هل من ناصر یاران خمینی کبیر (ره) را از رادیو یزد شنیدم خود را آماده برای یاری اسلام - انقلاب نوپای اسلامی و رهبر انقلاب حضرت آیت الله امام خمینی (ره) نمودم و به خیل یاوران او پیوستم - در آن روز رادیوی یزد اعلامیه سپاه پاسداران را قرائت میکرد و ندا میداد که انقلاب اسلامی در خطه سیستان و بلوچستان نیاز به محافظ دارد و از جوانان برومند و انقلابی میخواست که به یاری دین بشتابند - من این ندا را لبیک گفته و به خیل یاران انقلاب پیوستم و در قالب یک کاروان هشتاد نفره عازم دیار سیستان و بلوچستان شدم و هر کجا که نیاز بود در حد وسع خود انقلاب را یاری نمودم در این سی سال فراز و نشیبهای زیادی دیدم و همرزمان زیادی از من در راه اعتلای کلمه توحید و حفاظت از این انقلاب عظیم به درجه رفیع شهادت نائل گردیده و یا جانباز شدند - من که لیاقت شهادت نداشتم ولی این توانائی را در خود دیدم که به پاس حرمت این خونهای مقدس و حق بزرگی که تمامی شهداء و بخصوص همرزمان شهیدم به گردن من داشتند راه آنها را در جبهه فرهنگی ادامه دهم و زندگینامه - وصیتنامه این شهیدان عزیز را در قالب وبلاگی منتشر نمایم تا ضمن ادای دین خود هر چند بی مقدار- این شهیدان را به نسل سوم انقلاب و بخصوص فرزندان عزیز این شهداء معرفی نمایم - امید است روح پر فتوح این شهداء ما را یاری رسانده تا در این راه موفق و ثابت قدم باشیم انشاالله - در همینجا از دوستان همرزم خود که در استان یزد و سایر استانها زندگی میکنند استدعا دارم که با مراجعه به این وبلاگ ما را یاری نموده و آثار - عکس - خاطره - زندگینامه و وصیتنامه این شهداء را برای ما ارسال فرمایند تا این وبلاگ از غنای فرهنگی بیشتری برخوردار گردد. اللهم اجعلنی من جندک فان جندک هم الغالبون

خبر مایه
پیوند دوستان
 
بوی سیب

گفت‌و‌گوی با آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی
اگر مسئله مرجعیت نبود انقلاب پیروز نمی‌شد

خبرگزاری فارس: آیت‌الله مکارم شیرازی گفتند: هر کس که واقع‌بین باشد و انصاف هم داشته باشد و تاریخچه انقلاب را هم خوب مطالعه کرده باشد، یقین پیدا می‌کند که اگر مسئله مرجعیت نبود، انقلاب پیروز نمی‌شد.  

درآمد:
آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی از آن روی که خود بیش از نیم قرن قبل، یکی از موثرتزین رسانه‌های دینی جامعه، یعنی مانامة درس‌هائی از مکتب اسلام را مدیریت و تاثیر شگرف آن را در جامعة ایران و جتی خارج از آن لمس کرده‌اند، نسبت به همگنان خود، با رسانه‌ها تعامل‌پذیری بسیار بیشتری دارند. تصدی مرجعیت اگر چه کمتر فراغتی را برای استاد در گفت و شنود با مطبوعات باقی گذارده، اما هرازچندی با طرح دغدغه‌های خویش با برخی از رسانه‌ها، نشان می‌دهند که مکانت این محمل ارتباطی با جامعه را به‌نیکی می‌شناسند و آن را ارج می‌نهند.
با استاد در آغازین روزهای تعطیلات نوروزی به گفت‌و‌گو نشستیم و در ضمن بررسی نسیت مرجعیت با انقلاب اسلامی، مروری کردیم بر بیم‌ها و امیدهای جامعه دینی در بارة نهاد دیرپا و پرنفوذ مرجعیت. آیت‌الله مکارم شیرازی اگرچه بررسی این مهم را نیازمند فرصت فراخ‌تری می‌دانستند، اما در همین مجال اندک نیز به نکاتی اشاره کردند که اهمیتی به‌سزا دارند و محل تامل و دقتی درخور هستند. با سپاس از ایشان که چون همیشه، لطف خود را از یادآور دریغ نداشتند.
*سوال: با تشکر از جناب‌عالی که لطف کردید و به ما وقت دادید، قاعدتاً مطلعید که به موازات افزایش حضور مرجعیت در دو دهة اخیر، جریانی که به هر دلیل، این حضور پررنگ را برنمی‌تابد، دستاویزهای متنوعی را برگزیده است. از جملة این دستاویزها که جنبة تاریخی دارد، این است که انقلاب اسلامی ایران در بستر یک درک روشنفکرانه از اسلام شکل گرفت و عمدة نیروهای انقلابی و احزاب نیز بر اساس این درک که با تلقی سنتی و رایج از دین، متفاوت و حتی متضاد است، به عرصة مبارزه روی آوردند. آنان در کنار این کبری، این صغری را هم می‌گذارند که پدیدة تقلید و مناسبات میان مقلِّد و مقلّد، از جمله مصادیق درک سنتی از دین است که پس از انقلاب رشد کرد و در واقع میراث‌خوار انقلاب شد.
جناب‌عالی به عنوان چهره‌ای که هم‌اینک در عداد مراجع هستید، در سالیان پیش از انقلاب نیز علاوه بر ارتباط با برخی از روشنفکران، خود نیز از شخصیت‌های پیشرو و روشن‌بین در حوزه و مجامع دینی شناخته می‌شدید، سهم مرجعیت و عنصر تقلید را در پیروزی انقلاب تا چه میزان موثر ارزیابی می‌کنید؟
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. سئوال خوب و مهمی است. حقیقتاً هر کس که واقع‌بین باشد و انصاف هم داشته باشد و تاریخچه انقلاب را هم خوب مطالعه کرده باشد، یقین پیدا می‌کند که اگر مسئله مرجعیت نبود، انقلاب پیروز نمی‌شد. همان طور که قبل از انقلاب اسلامی هم، جنبش‌هائی در کشور ما روی دادند که به علت عدم رهبری آن توسط مرجعیت، ناکام ماندند دلیلش هم این است که اکثریت قریب به اتفاق مردم ما مسلمانند و وقتی حکم مرجعی صادر می‌شود، تا آخرین نفس و حتی تا پای جان در این راه تلاش می‌کنند. عناصر و جریاناتی که مذهبی نیستند، می‌گویند ما به دنبال یک رشته اهداف سیاسی هستیم و دلیلی ندارد که جانمان را به خطر بیندازیم، فداکاری کنیم و کشته بشویم، ولی مردم متدین به دلیل نفوذ حکم مرجعیت، تا به آخر می‌ایستند. لذا یقین داشته باشید، در عصر روز 21 بهمن که شاه به ماموران خود دستور داد که حکومت نظامی برقرار کنند و هر کسی را که در خیابان دیدند با تیر بزنند، اگر حکم مرجعیت در میان نبود، مثل بسیاری از کشورهای دنیا، نظامی‌ها موفق می‌شدند. این مرجعیت امام بود که وقتی فرمان دادند به خیابان‌ها بریزید و اگر شهید بشوید، در پیشگاه خدا مأجور هستید، مردم لحظه‌ای تردید نکردند. در چنین لحظه‌ای جز مرجعیت، کسی نمی‌توانست چنین فرمانی بدهد و این‌گونه هم اجرا شود.
بروز دیگر این قدرت در مقطع جنگ تحمیلی بود. اگر مرجعیت و اعتقادات مذهبی و به قول آنها، مناسبات مقلدی و مقلد نبود، این حضور باشکوه وجود نداشت و دشمن پیش می‌آمد و همه جا را می‌گرفت. اگر نهادی به نام بسیج ایجاد شد، مولود مرجعیت است، اگر سپاه پیدا شد، مولود مرجعیت است، بنابراین این‌گونه نیست که مراجع و پیروان آنها انقلاب را مصادره کرده باشند، بلکه اساساً عناصر اصلی انقلاب، مرجعیت و وفاداران مرجعیت بودند. این مسئله‌ای است که حتی دشمنان انقلاب هم آن را تصدیق می‌کنند، بنابراین اگر روشنفکران، به‌ویژه طیف غیرمذهبی آنها، خودشان تنها بودند، ما امروز به یقین وضع دیگری داشتیم و به این تحول عجیب نمی‌رسیدیم. به خارج از کشور نگاهی بیندازیم. در مسئله حزب‌الله جنوب لبنان، به یقین ارتش اسرائیل قوی‌تر از تمام ارتش‌های کشورهای اسلامی و عربی و همسایه‌های خود است، اما چیزی که سبب موفقیت حزب‌الله شد، رابطه با مرجعیت و ایمان مذهبی مردم و دستور گرفتن از مرجع برای مقاومت بود. و یا مثلاً در جریان اشغال عراق، اگر حضور و نقش‌آفرینی هوشمندانه آیت‌الله سیستانی نبود، آمریکائی‌ها چیزی از کیان و هویت آن ملت باقی نگذاشته بودند. انکار این مسائل در واقع انکار بدیهیات است.
*سوال: پاسخی که جنابعالی دادید، معطوف است به مخالفین بیرونی. شما در دهه‌های متمادی در حوزة علمیة قم و در سطوح عالی آن به تدریس اشتغال داشته‌اید و پیش از آن نیز حوزه نجف را درک کرده بودید. به عنوان یک عنصر آگاه که از نزدیک به قضایا نظر داشته‌اید، آیا مراجع واقعاً آمادگی ایجاد و رهبری یک انقلاب علیه نظام سیاسی وقت را داشتند یا این حضرت امام بود که با توجه به ویژگی‌های فکری و عملی خود، آنان را به دنبال خود کشید؟
مسئله دخالت مراجع و حوزه‌ها در امور سیاسی و ایفای نقش اصلاحی در هر برهه از تاریخ، پدیدة جدیدی نیست که وجود و تکرار آن در زمان ما، عده‌ای را به تعجب بیندازد. اگر به تاریخ صد سال اخیر کشور نگاهی بیندازیم، به‌ویژه از آغاز جنبش مشروطیت، می‌بینیم که در آن دوران هم مرجعیت دخالت کامل داشت و همین هم سبب پیروزی ابتدائی مشروطه شد و البته بعدها و تحت تاثیر عواملی، این نهضت را منحرف کردند. قبل از آن هم در مسائل دیگری مثل نهضت تنباکو و فتوای تاریخی مرحوم آیت‌الله حاج میرزا حسن شیرازی هم مرجعیت در صحنه بود. برگردیم به زمان صفویه، می‌بینیم که مرجعیت حضور پررنگی در مسائل سیاسی داشته. سلاطین صفوی می‌دیدند اگر در کنار مرجعیت نباشند، نمی‌توانند موقعیت خودشان را تثبیت کنند و لذا از مرجعیت دعوت کردند که کاملا در امور دخالت داشته باشد. البته علمای وقت هم پس از یک دوره طولانی اختناق، از این فرصت برای بسط و تبلیغ معارف شیعه استفاده ‌کردند.
بنابراین در پاسخ به سئوال شما باید گفت که مراجع، همواره قدرت یا دست‌کم انگیزة دخالت در امور را دارند، ولی باید زمینه‌ها آماده شود، حتی در مورد خود مرحوم امام(قدس سره) هم می‌بینیم که ایشان در برهه‌ای از زمان سکوت کردند، چون به هر دلیل نمی‌شد کاری کرد، اما وقتی شرائط آماده شد، قیام کردند. ما نمونه‌های دیگری را هم ملاحظه می‌کنیم. مثلا در قضیه ملی شدن صنعت نفت، مرحوم آیت‌الله کاشانی ولو اینکه مرجع نبود، ولی بالاخره از علمای شاخص بود. ایشان آمد و با دکتر مصدق و ملیون اتحاد پیدا کرد و نتیجتاً نهضت پیش رفت، ولی وقتی از هم جدا شدند و مصدق تنها شد، پیروان روشنفکرش خیلی راحت کنار رفتند و شاه آمد و همه امور را به دست گرفت. وفاداران مصدق هم هیچ کار فوق‌العاده‌ای انجام ندادند، درحالی که اگر مصدق، مرجع بود، وقتی که او را می‌گرفتند و زندانی می‌کردند، پیروان او به‌راحتی کنار نمی‌رفتند و همان داستان امام و 15 خرداد پدید می‌آمد، ولی هیچ یک از طرفداران ظاهراً جدی وی به صحنه نیامدند، بنابراین هم آنها و هم اینها امتحان خود را به‌روشنی پس داده‌اند و تاریخ قاضی خوبی است.
*سوال: جریانات موسوم به روشنفکری، به‌ویژه طیف لائیک آن پس از انقلاب، نقد روحانیت را در زمرة اولین اولویت‌های خود قرار دادند، روندی که تا هم‌اینک هم ادامه دارد. در این سو اما حوزویان، چندان نقد روشنفکری را جدی نگرفتند و جز چند چهره که از روی احساس مسئولیت فردی به این کار مبادرت ورزیدند، دیگران به این مقوله، التفات چندانی نداشتند. جناب‌عالی به عنوان یکی از علمائی که با برخی از روشنفکران تعاملاتی داشته‌اید و از آنان شناخت دارید، نقاط قوت و ضعف این طیف را در چه مواردی می‌بینید؟
همان‌طور که اشاره کردید، روشنفکران دو گروه هستند. بعضی از آنها مثل آل‌احمد و حتی مهندس بازرگان هستند که حس مذهبی در آنها قوی است. اینها یک حساب دارند و عده‌ای از روشنفکران هم هستند که سرشان در این حساب‌ها نیست و یا خیلی کمرنگ در باره این موضوعات فکر می‌کنند. واقعیت این است که روشنفکران، به‌ویژه طیف غیرمذهبی آنها آمادگی فداکاری تا آخرین مرحله را ندارند، همان‌گونه که الان هم که خودشان را به اصطلاح محروم می‌بینند، وارد صحنه‌های خطرناک نمی‌شوند و تنها به نوشتن مطالبی در روزنامه‌ها و وبلاگ‌ها و سخنرانی‌ها‌ و مصاحبه در داخل و خارج کشور قناعت می‌کنند، اما اینکه به میدان بیایند و در راه اندیشه‌شان قربانی بدهند، اهل این کارها نیستند و اساساً ظرفیت‌ رهبری انقلابی را ندارند. اینها تنها می‌توانند از نتیجه انقلاب بهره ببرند، اما اینکه خودشان را وارث انقلاب بدانند، واقعا بی‌انصافی است. وارث انقلاب کسانی هستند که برای انقلاب قربانی دادند و می‌دهند و خواهند داد و پیوسته آمادگی برای این کار دارند.
من فکر می‌کنم که اینها باید با دوری کردن از مخالف‌خوانی، از نیروی مذهب و روحانیت استفاده کنند. این نیروی عظیمی است که در اینجا نهفته است و از این نیرو باید بهره گرفت. این نیرو اگر در جنگ تحمیلی نبود، مشکل داشتیم. زمانی گفته شد که ممکن است طالبان از شرق کشور حمله کند، ناگهان 70 هزار بسیجی رفتند و آنجا صف کشیدند. امروز اگر آمریکا به ایران حمله نمی‌کند برای این است که از اینها می‌ترسد، از روشنفکران نمی‌ترسد، از این کفن‌پوش‌ها می‌ترسد. روشنفکران چند انسان آگاه و در عین حال پاکباز و آماده فداکاری را می‌توانند بسیج کنند که وارد میدان شود، به مقابله امریکائی‌ها برود، به میدان مین برود؟ امریکا از این نیروی پرقدرت مذهبی می‌ترسد، بنابراین اگر فکر حمله به ما را از سرشان بیرون کرده‌اند و اگر اسرائیل در تبلیغات خود، دیگر بر حمله به ایران تمرکز نمی‌کند، به این دلیل است. درست است که ما سلاح‌هائی را فراهم کرده‌ایم، ولی آنها بیشتر از آنکه از سلاح‌های ما بترسند، از این روحیه می‌ترسند و به همین دلیل هم مترصد آن هستند که این نیرو را از ما بگیرند تا تن به مذاکره همراه با دادن امتیازات فراوان- از تعبیر ذلیلانه استفاده نمی‌کنم- بدهیم، والا مادام که اینها باشند، چه لبنان باشد، چه غزه و چه اینجا، کاری نمی‌توانند بکنند.
*سوال: جنابعالی به شهادت آثاری که دارید و حتی نثر و شیوه گفتارتان، در مقطعی که اساساً ارتباط با روشنفکران و دانشگاهیان از سوی حوزه مطرح نبود، با آنها ارتباط خوبی برقرار کردید و این رابطه برکاتی هم داشت. شاید مطلع باشید که مهندس بازرگان در اواخر عمرش با مجله "کیان " گفت‌و‌گو کرد و در مقام اشاره، به تنی چند از روحانیون روشنفکری که قبل از انقلاب با آنها همکاری می‌کردند، از شما و مرحوم آیت‌الله مطهری و چند نفر دیگر نام برد. به نظر جناب‌عالی اگر این ارتباط به همان ترتیبی که شما در آن مقطع برقرار کردید، ادامه پیدا می‌کرد، بخش قابل توجهی از اینها جذب نمی‌شدند و هم‌اینک نیز با اتخاذ همان رویکرد، جذب نمی‌شوند؟ به‌یقین اگر این ارتباط برقرار شود و ما هم در مسائل سیاسی و اجتماعی میدان بیشتری به آنها بدهیم و یک مقدار خوش‌بینی‌هایمان نسبت به هم بیشتر شود، بسیاری از اینها را می‌توان جذب کرد، چون عده معدودی به تعبیر رایج، "قسم خورده " هستند و مخالفت می‌کنند که یا ذاتاً ناسازگارند یا از جاهای دیگر الهام می‌گیرند. الان هم می‌شود در این راستا کاری کرد. من یادم هست قبل از انقلاب فاصله ما با اینها خیلی کمتر بود، بعد از انقلاب فاصله‌ها یک کمی بیشتر شد. ما اگر بتوانیم فاصله‌هایمان را کم کنیم و با هم بیشتر دیالوگ و تعامل داشته باشیم، به یقین یکدیگر را جذب خواهیم کرد.
*سوال: لحن شما نشان می‌دهد که از ارتباط فعلی روحانیت و روشنفکران چندان راضی نیستید. تصور می‌کنید این پدیده چه علتی دارد؟
به عقیده من ارتباط حوزه و دانشگاه خیلی جدی گرفته نشده و بیشتر در مرحله شعار و یا کارهای روبنائی مانده است. باید اساتید حوزه و دانشگاه حقیقتا درکنار هم باشند، جلسات مشترک تشکیل بدهند و این فاصله‌ها برداشته شوند، چون همیشه فاصله‌ها سبب بدبینی می‌شود. یادم هست در اوایل انقلاب اساتید دانشگاه جلسه‌ای را تشکیل داده بودند. من هم در آن جلسه شرکت کردم. یکی از اساتید دانشگاه گفت: "من می‌خواهم سئوالی را شفاف و صریح بیان کنم. شما معتقدید که پس از انقلاب، ما باید همه علومی را که در غرب، اروپا و امریکا خوانده‌ایم، دور بریزیم یا هنوز تاریخ مصرف اینها نگذشته؟ " گفتم: "چه کسی چنین حرفی را به شما زده؟ این علم است، علم که وطن ندارد. ما با سیاست امریکا مخالفیم، اما با فرآورده‌های علمی آنها که مشکلی نداریم. اگر مشکلی نباشد شاگرد هم به آنجا می‌فرستیم که علوم آنها را بیاموزد. عرصه علم از عرصه سیاست جداست. " این حرف را که زدم، آقایان نفس راحتی کشیدند، چون گمان می‌کردند حال که گروهی از انقلابیون، سرکار آمده‌اند،‌ می‌گویند همه آنها را دور بریزید و از نو شروع کنید! موقعی که آمدیم و به یکدیگر نزدیک شدیم، متوجه شدند که آنها هم در نظام جدید نقش دارند و ما نیازمند دانش و مهارت آنها هستیم.
*سوال:بی‌تردید ارتباط روحانیون و روشنفکران در مقطع قبل از پیروزی انقلاب، برکات فراوانی داشت؛ به‌ویژه اینکه در موارد بسیاری، روشنفکران را به تصحیح برخی از فرآورده‌های فکری خویش واداشت. جناب‌عالی از این گونه ارتباطات سازنده با آنان و نیز تاثیرات مثبتی که بر جای گذاشت، چه خاطراتی دارید؟
قطعاً خاطرات فراوانی دارم، اما شاید الان نتوانم همة آنها را به یاد بیاورم. با مرحوم آل‌احمد ارتباط نزدیکی نداشتم، هر چند گاهی تالیفات و آثار خود را برای من می‌فرستاد، ولی با مهندس بازرگان قبل از انقلاب ارتباط داشتم. یادم هست مرحوم علامه طباطبائی به من گفتند که شما کتاب "راه طی شده " مهندس بازرگان را بخوانید و ببینید چه جاهائی باید اصلاح شود، چون من قبلاً خدمت ایشان عرض کرده بودم که کتاب "راه طی شده " آقای بازرگان کتاب خوبی است، اما اشکالاتی دارد. ظاهرا ایشان این مطلب را به آقای بازرگان گفته بودند و ایشان هم گفته بود خب! ایراداتش را بگوید. کتاب "راه طی شده " را به من دادند و من هم در آن اصلاحاتی را انجام دادم و آقای بازرگان هم آن اصلاحات را پذیرفت و اعمال کرد. روابط زیادی بین ما و مرحوم آقای طباطبائی و مرحوم آقای مطهری و طیف روشنفکران وجود داشت.
*سوال: قاعدتاً مطلع هستید که مخالفان حضور پررنگ مرجعیت در عرصة جامعه، تنها به روشنفکران محدود نمی‌شود، بلکه عده‌ای از سیاسیون نیز به تناسب منافع جریانی خود، در سال‌های اخیر در این موارد، مواضعی را اتخاذ کرده‌اند. به‌طور مشخص، از خرداد 76 تا تیر 84 این مواضع صراحتا و کنایتا ابراز می‌شد و البته خلاف انتظار نبود و بر رفتار مرجعیت و مخاطبان آنان هم تاثیری نداشت. پس از آن تاریخ و تا هم‌اینک نیز، بر خلاف پیش‌بینی و انتظار، گهگاه نداهائی با همین مضمون شنیده می‌شود. جناب‌عالی به عنوان یکی از مخاطبان شاخص این مخالفت‌ها، علت را در چه می‌بینید و ریشه‌های آن در کجاست؟
این مخالفت‌ها دلائل مختلفی می‌تواند داشته باشد. مسائل اجتماعی معمولاً یک دلیل ندارند و معلول علل مختلف هستند. یک دلیلش همان تفکری است که به آن اشاره کردیم و آن هم اینکه آنها خودشان را وارث انقلاب می‌دانند و تصور می‌کنند دیگران این ارثیه را از آنان گرفته‌اند! عامل اصلی را هم مرجعیت می‌دانند و معتقدند ما اگر بتوانیم آن را کمرنگ یا تضعیف کنیم یا به طور کلی بزنیم و از مردم جدا کنیم، ارثی که از ما غصب شده، به ما برمی‌گردد. این توهم و این اشتباه سبب شده که چنین فکری برای آنها پیدا شود.
گروه دیگری هستند که اساساً افکار انقلابی ندارند و از ایجاد تحول در کشور و دنیای امروز مایوس هستند، کما اینکه در زمان آغاز نهضت امام هم بعضی از مراجع، این‌طور بودند و می‌گفتند نمی‌شود با شاه در افتاد، نمی‌شود با امریکا در افتاد، نمی شود در برابر قدرت‌های مسلط ایستاد. الان هم برخی تصورشان این است که یک کارهائی امکان‌پذیر نیستند و بهتر است با امریکا کنار بیائیم و تا این مرجعیت هست، اینها کنار نمی‌آیند، بنابراین باید این مرجعیت را بزنیم تا بتوانیم برویم و بنشینیم و با امریکا مسائل را حل کنیم. عده زیادی از روشنفکران ما الان طرز تفکرشان این‌طور است که ما با شرایط کمتری با امریکائی‌ها کنار بیائیم، درحالی که وقتی پای مرجعیت در میان می‌آید، می‌گوید که ما باید حداکثر امتیازات را بگیریم. آنها چون معتقدند امکان‌پذیر نیست، به حداقل هم قانع می‌شوند. یکی از عوامل هم واقعاً نفوذی‌های اجانب هستند که در محافل روشنفکری راه پیدا کرده‌اند و توانسته‌اند عده‌ای را فریب بدهند و عده‌ دیگری را هم به عنوان پیاده‌نظام، آلت دست خود کنند. اینها هم معتقدند که مرجعیت، سد راه است و باید این را برداشت و به همین دلیل گروه‌های مختلف با افکار گوناگون دست به دست هم داده‌اند و در تضعیف مرجعیت می‌کوشند.
اما صف‌آرائی‌های این گروه متنوع، یک حسن هم دارد و آن این است که اینها به دلیل ماهیتشان، برای تحقق افکارشان، نمی‌توانند به قدر لازم فداکاری و از خود‌گذشتگی داشته باشند؛ ولی طرف مقابل برای دستیابی به هدف، توانائی و استعداد فداکاری لازم را دارد و لذا ما مطمئنیم که این گروه به لحاظ فکری و عملی تاثیر چندانی نخواهند داشت، در عین حال که موافقیم با آنها تعامل خیلی بیشتری داشته باشیم.


*سوال:جنابعالی نسبت به سایر مراجع، هم زمان آگاهی و هم در عرصه‌های گوناگون، حضور بیشتری دارید، از این جهت قطعاً از سوی جامعه با تمام تنوع آن، مردم بازخوردهای بیشتری را دریافت می‌کنید. در نگاه کلی، پس از هر موضع‌گیری، چه واکنش‌هائی را می‌بینید؟
ما چون فکر می‌کنیم که باید در خاکریز اول باشیم نه دوم و سوم و هرجا که احساس می‌کنیم مسئولیتی داریم، باید حرفمان را شفاف بزنیم، به همین دلیل افرادی هم حملاتی به ما دارند و به تصور خودشان ضرباتی هم می‌زنند که نمی‌خواهم نمونه‌هایش را عرض کنم، بعضی از این حملات و واکنش ها، مذهبی و بعضی‌ها سیاسی و بعضی‌ها اجتماعی و اقتصادی هستند، ولی آن چیزی که در اثر تجربه به من ثابت شده، این است که انسان اگر ارتباط بین خود و خدای خود را اصلاح کند، یعنی دنبال انجام وظیفه باشد، خداوند هم او را تنها نمی‌گذارد و رابطه‌اش را با بندگانش حفظ می‌کند. برخلاف آنچه که بعضی‌ها خیال می‌کردند، ما می‌بینیم که موقعیت مرجعیت در اجتماع دارد بهتر می‌شود. ما در ارتباط با عامه مردم، چیزی جز لطف و محبت نمی‌بینیم؛ در حالی که از محافل ضیق و اندک مخالفین، گهگاه نداهای دیگری بلند می‌شود.
*سوال:این‌گونه مواضع ممکن است عده قلیلی را ناراحت بکند، ولی عامه مردم را بیشتر جلب و علاقمند می‌کند. بازخوردهائی که از طرف توده مردم دارید چگونه است؟
به یقین واکنش‌های آنان دلگرم‌کننده است. ما سابقا روزی 20 نامه داشتیم، امروز بین 400 تا 500 نامه و به همین تعداد نیز ایمیل و پیام کوتاه داریم.
*سوال:آیا همه را مطالعه می‌کنید؟
حدود 100 تا را شخصاً خودم و بقیه را هم به صورت خلاصه مطالعه می‌کنم. اینها نشان می‌دهد که مردم خیلی اظهار محبت و پشتیبانی می‌کنند و اینها واقعا دلگرم‌کننده است. جالب اینجاست که مردم اسرارشان را هم به ما می‌گویند. یادم هست که خانمی همراه دخترشان آمده بودند نزد من و دختر به مادرش گفت: "شما برو بیرون، چون می‌خواهم حرفم را به ایشان بزنم "، یعنی مرا محرم‌تر از مادرش می‌دانست و این برای ما بسیار ارزشمند است که چنین جایگاهی را برای مرجعیت قائل هستند و در زندگی‌شان، مرجع را اولین کسی می‌دانند که می‌توانند اسرارشان را به او بگویند. از این قبیل موارد، بسیار زیاد است. مرجعیت سرمایه‌ای است که باید حفظ کرد. اگر فردا مشکلی در مملکت پیدا شود، اینها هستند که به تبیین احکام الهی و بسیج مردم برمی‌خیزند. تجربه هم نشان داده که این نیرو توقع خاصی هم ندارد، نه می‌خواهد رئیس جمهور شود، نه پست و مقام دیگری می‌خواهد.
چون بحث پیش آمد، می‌گویم که زندگی شخصی من تا کنون از حق‌التألیف کتاب‌هایم اداره شده و می‌شود و لذا کسی که هیچ توقعی ندارد و زندگی شخصی‌اش از دسترنج خودش اداره می‌شود- البته زندگی و فعالیت‌های عمومی و عام‌المنفعه ما و همچنین مخارج حوزه‌ها و سایر مؤسسات، ماهانه، بالغ بر ماهی 2 میلیارد است - اما زندگی شخصی من از دسترنج خودم تامین می‌شود. یک آدمی که از لحاظ شخصی این‌گونه زندگی می‌کند و مردم هم با او چنین رابطه عاطفی و محرمیتی دارند و توقعی هم ندارد، ولو که به او عقیده هم نداشته باشیم، عقل، تضعیف او را تجویز نمی‌کند. در اینجا سخن از شخص نیست؛ بلکه سخن از مرجعیت است. امروز هم می‌بینیم برخی چون در خود توانائی حمله به اساس مرجعیت را نمی‌بینند، به مصادیق آن حمله می‌کنند.
*سوال:به هرحال حضور پررنگ مرجعیت آسیب‌هائی هم دارد و خود حضرت‌عالی و همگنان شما بیش از هر کسی به این آسیب‌ها آگاه هستید. از دیدگاه شما، آسیب‌های این نقش‌آفرینی، کدام است و مرجعیت به لحاظ هوشمندی باید به چه تمهیدانی دست بزند که این جایگاه همچنان از طرف خودش حفظ شود؟
قبل از پاسخ به سئوال شما باید به این نکته اشاره کنم که هر کس وارد عرصه سیاست شود، به‌طور قهری، آسیب دیدن را قبول کرده است، به قول معروف، دیکته نانوشته، غلط ندارد و اگر بخواهیم مطلقاً از آسیب مصون بمانیم، باید از دخالت در امور پرهیز کنیم که این با مشی اولیاء دین در تضاد است. در واقع آن بزرگواران، خود بیش از همه به آسیب‌های مخالفت با امور مخالف اسلام، آگاه بودند، اما با آغوش باز آن را پذیرفتند. با این همه باید تلاش کرد که این آسیب‌ها به حداقل برسد و این مهم از نظر من به چند عامل بستگی دارد:
اول اینکه مرجعیت و روحانیت باید استقلال خود را حفظ کند. این درست است که مرجعیت، حامی و حافظ نظام است، زیرا این نظام، حاصل تلاش و مجاهدت این نهاد بوده است، لیکن نباید این تلقی پیش بیاید که روحانیت، همه مشکلات را به نفع نظام توجیه می‌کند. اعتراض به امور خلاف شرع و مصالح عمومی، قبل و بیش از همه در شان مرجعیت است. به نظر من مرجعیت و روحانیت، باید نقطة اتصال مردم با نظام باشد و به عنوان یک نهاد مردمی، در رفع مشکلات به یاری نظام بشتابد.
دوم اینکه مرجعیت نباید وارد جزئیات کارها بشود، بلکه صرفاً باید اصول کلی را مطرح و بر آن پافشاری کند. اگر مرجعیت وارد امور جزئی شود و یا به تعبیری، به امور اجرائی بپردازد، هر گونه اشتباهی به شان او لطمه می‌زند. اگر در این زمینه‌ها فعال نباشد، آسیبی که به او می‌رسد، بسیار کمتر است.
مسئله سوم این است که مرجعیت قطعاً باید ضابطه‌مند شود. نباید این گونه باشد که هر کسی از گوشه‌ای بلند شود و رساله‌ای را منتشر و خود را مرجع تقلید معرفی کند. البته منظور از ضابطه، ضابطه درون گروهی و جوشیده از درون روحانیت است. علاوه بر این ضمن اینکه فضای حوزه‌ها، فضای آزاد و مساعد برای آزاداندیشی است، اما نباید اجازه دادکه عده‌ای فتاوای خلاف اجماع را عمده کنند. گاهی اوقات برای این گونه حرف‌ها به‌قدری حساب باز می‌شود که اجماع فقهای حاضر و سلف در این میان گم می‌شود. این روند به استحالة احکام و نهاد مرجعیت منجر خواهد شد


  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ sghl