سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان برهنه است و جامه آن تقوا و زیورش حیا و دارایی اش فقه و میوه اش دانش است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
شهادت امام رشا (ع) ، حاج محمد حسین جهانی نسب ، شهدا ، جریان فتنه ، شهدای مهاجر ، شهید علی دهقان منشادی ، ایام و مناسبتهای سال ، شهداء ، ولایت و امام خمینی ره ، نوکران استکبار جهانی ، سیستان و بلوچستان ، انقلاب اسلامی ، اخبار استان سیستان و بلوچستان ، محرم و عاشورا ، اخبار جهان اسلام ، عبدالمالک ریگی ، مناسبت های سال ، شهادت ، دفاع مقدس ، یزد ، یزد شناسی‏ ، روحانیت ، استان سیستان و بلوچستان را بهتر بشناسیم ، محکومیت اغتشاشگران توسط نهادهای استان سیستان و بلوچستان ، شهدا ، صحرای طبس ، استکبار جهانی ، 22بهمن ، آمریکا ، اخبار ، دستگیری ، روستای برگه ، زاهدان ، پنجم اردیبهشت ، شهیدان اسفندیاری ، شهید رمضان احمدی ، شهید ، سروده ، علی صیاد شیرازی ، مرحوم آغاسی ، شهید عباسعلی خمری ، شهیدان ، عبدالمالک ، علی دهقان منشادی ، سوم خرداد ، سالگرد شهادت ، سپاه سیستان و بلوچستان ، روستای برکه ، شکست سبزها ، شلمچه ، ریگی ، شکست آمریکا ، شهید آوینی ، شهید جواد جهانی نسب ، شهید سهراب اسفندیاری ، شهید سید کاظم حسینی زاده ، شهید صالح ، شهید صدوقی ، صدام ، شهید محمد رضا فتوحی ، جانعلی اسفندیاری ، پیروزی انقلاب اسلامی ، جنگ تحمیلی ، خاطرات انقلاب ، خلبان شجاع ایرانی ، روستای برگه ساری ، جنایتکار ، احمدی نژاد ، آیت الله نجفی مرعشی ، اخبار سیستان و بلوچستان ، اخبار وضعیت مسلمانان جهان ، امام حسن عسکری ، اطلاعیه ، امام زمان (ع) ، تسلیت ، ایام ومناسبتها ، یادمان ، نیکشهر ، هتک حرمت‏ ، نماینده آمریکا ، مراسم سالگرد شهادت ، مقام معظم رهبری ، هواپیما سی یکصد و سی ، هوای نفس کروبی و موسوی ، هوشمند ، واقعه کشف حجاب رضاخانی ، والده شهید سهراب اسفندیاری- سیستان و بلوچستان -روستای برکه - شهر ، والفجر8 ، وجه تسمیه یزد ، وداع رزمندگان ، ورود امام ، ورود امام به میهن ، وصیتنامه ، وفات حضرت معصومه(س) ، وقایع تاریخی ، وقایع دی ماه ، ولایت ، ولایت و امام خمینی ، مقبره آیت الله خاتمی ، مقدس ، ملاد پیامبر اعظم ص ، مناسبت های سال ، مراسم سالگرد شهادت شهید فتوحی ، مراسم سالگرد شهید فتوحی ، مراسم شهیدان حسینی زاده و کندلی ، مراسم نخل برداری ، مرتضی مطهری ، نوجوان شهید حزب الله ، نوکر ان استکبار جهانی ، نوکران استعمار ، نوکران استکبارجهانی ، نویسنده‏ ، نیروی هوایی ایران ، هشت سال دفاع مقدس ، هفته دفاع مقدس ، هفته قوه قضائیه ، هفته وحدت ، همراه با شهید محراب ، همراهی مردم با نظام ، همنوایی با دشمن صهیونیست ، هامون پوزک ، هامون صابری ، هبوط مسیح ، ولایت و امام خمینی(ره) ، یا حسن مظلوم (ع) ، یادگار شهید ، یادمان شهدا- شرف آباد رستاق- شهرستان صدوق- استاندار یزد- امام جم ، یادمان شهداء - عزآباد رستاق- شهرستان صدوق ، یادواره ، یادواره شهدا بیسیه چی یزد ، یادواره شهداء ، یاور رزمندگان ، یزد امام شهر ، محرومین ، یزد شهر بادگیرها ، یوالله ، یوم الله -22 بهمن- مبارک - ولایتمدار- رزمندگان- جانبازان- امت شه ، یوم الله 9 دی ، یوم الله-12 بهمن - دهه فجر -ورود امام خمینی ره به ایران ، ایام ومناسبتهای سال ، ایت الله صذوقی ، ایران اسلامی ، ایران هسته ای ، بازتاب حضور عاشورائیان در رسانه های خارجی ، بازدید آمریکائیان از شلمچه ، بازدید از جبهه ، باقرصاد ، بانوان شهیده یزدی ، بحران سوریه ، بختیار ، بخش گهرباران ، برادران یوسف ، برگزاری جلسه قران در منزل شهید حسینی زاده ، بزرگداشت 22 بهمن ، بستن فرودگاهها ، بسیجیان یزد ، بلوچستان ، بمناسبت سالگرد شهادت -شهید محمدعلی قانع عزآبادی -گرامیداشت -سیست ، به امامت رهبر معظم انقلاب ، بهار ، بهشت زهرا ، بهشت زهرای ، بودائی ، بیانات رهبر معظم انقلاب ، بیسیم چی ، بیمارستان صحرائی سپاه ، پاسخ ضرغامی به سید حسن خمینی ، پاسداران مهاجر یزدی ، پاسگاه شهربانی ، پدر شهید محمد حسین زحمتکش ، تشرف به اسلام ، تشییع جنازه سرمایه داری غرب ، تشییع جنازه مادر شهید ، تشییع جنازه میلیونی و با شکوه ، تصاویر تظاهرات دوران انقلاب ، تظاهرات در یزد ، تعرض فتنه گران به جایگاه رهبری ، تفحص ، تهدید عبدالمالک ریگی هنگام دستگیری ، توتم ، توطئه های استکباری آمریکا علیه انقلاب اسلامی ایران ، توطئه های استکباری علیه انقلاب ایران ، توفان شن ، تولد حضرت زینب (س) ، تی الغدیر ، تی شرت ، جاطرات زمستانی ، امام زمان ع ، امامت ، امامزاده میرسید حسن ، امامشهر ، امید آمریکا به جنبش سبز اموی ، انتقاد روزنامه اعتماد ازبی بی سی ، انتقاد مشاور خاتمی از موسوی و کروبی ، انقلاب اسلامی و امام خمینی ره ، انقلاب اسلامی و روحانیت ، اهانت به رهبر معظم انقلاب ، اهانت شرکت امریکائی به اسلام ، اهواز ، اوایل انقلاب ، ای منافق ، ایام و مناسبت های سال ، اعتراض به حضور کروبی در قزوین ، اعتراف فرقه ضاله بهائیت به حضور در اغتشتشات ، اعتراف مشاور میرحسین موسوی به جاسوسی ، اعزام آشوبگران به تهران ، اعزامی از ساری ، اف-4 ، افغانستان ، اقبال لاهوری ، اقتدار ، الگو سازی ، الی بیت المقدس ، امام ، امام جسن مجتبی ع ، امام جعفر صادق ، امام جمعه زاهدان ، امام حسن عسکری(ع) ، امام حسن عسکری(ع) - میلاد با سعادت - آقا امام زمان (ع) ، امام حسن مجتبی(ع) ، امام خمینی ، امام خمینی ره ، امام خمینی- قیام علیه مستکبرین ، امام خمینی و ولایت ، امام رضا ع ، امام رضا(ع) ، اشپیگل ، اشرار و خوانین ، اصفهان ، اصلاح طلبان ، استان سیستان و بلوچستان رابهتر بشناسیم ، استان مازندران ، استان یزد ، استفاده از جذابیت های جنسی توسط سبزها ، اخبارجهان اسلام‏‏ ، اربعین حسینی ، اربعین حسینی - شیعیان جهان ، ارجاع پرونده فرزندان هاشمی به دادسرا ، اردوگاه های عراق ، اسارت ، اساسنامه سپاه ، اسامی استانداران سابق ، اسامی شهدای مهاجر ، استاد شایق ، استاد شهید ، آیت الله نوری همدانی ، آیت‌الله خامنه‌ای احیاگر خط امام است ، اپوزیسیون ، اجازه نمی دهیم حریم ولایت مورد هتک حرمت قرار گیرد ، احادیث ، اخبار اقتصادی ، اخبار جریانات فتنه ، آمریکای جهانخوار و توطئه هایش علیه ایران ، آمریکای جهانخوارو توطئه هایش علیه ایران ، آموزش قرآن ، آوینی ، آیت الله بهجت ، آیت الله خاتمی ، آیت الله سیبوی ، آیت الله سید جواد مدرسی ، آیت الله صدوقی‏ ، آیت الله مصباح یزدی ، 22بهمن سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ، 29 فروردین ، 5اردیبهشت1358 ، آزاد سازی خرمشهر ، آغاز ، آغاز ولایت صاحب الزمان (ع) ، «سر عظیم» شعر جدید عبدالمجید فرایی ، 12 دیماه ، 14 خرداد 1368 ، 19دی ، 19دی سال1356 ، 21دیماه ، جنبش سبز ، جندالله ، دفاع از رهبر ، روستای حاجی آباد رستاق ، روستای کلا ، رونمائی ، ریزَ80 درصدی آراء موسوی ، رودخانه هیرمند ، روز آزادی خرمشهر ، روز ارتش ، روز پاسدار ، روز جمهوری اسلامی ، روز قدس ، روز معلم ، روزنامه جوان ، روزی که امیر کبیر گریست ، زندگینامه شهید علی دهقان منشادی ، زندگینامه شهید محمد علی قانع ، ساده ریستی ، ساده زیستی رهبر انقلاب ، سازمان بسیچ ، سازندگی توسط سپاه ، سال نو ، سالروز حماسه شهدای هویزه ، سالروز درگذشت جهان پهلوان تختی ، سالروز شهادت سردار علی دهقان منشادی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :23
بازدید دیروز :217
کل بازدید :599667
تعداد کل یاداشته ها : 409
103/2/10
6:25 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
مهاجر شرق[3]
سی سال قبل در روز سیزدهم شهریور 1358 هنگامی که صدای هل من ناصر یاران خمینی کبیر (ره) را از رادیو یزد شنیدم خود را آماده برای یاری اسلام - انقلاب نوپای اسلامی و رهبر انقلاب حضرت آیت الله امام خمینی (ره) نمودم و به خیل یاوران او پیوستم - در آن روز رادیوی یزد اعلامیه سپاه پاسداران را قرائت میکرد و ندا میداد که انقلاب اسلامی در خطه سیستان و بلوچستان نیاز به محافظ دارد و از جوانان برومند و انقلابی میخواست که به یاری دین بشتابند - من این ندا را لبیک گفته و به خیل یاران انقلاب پیوستم و در قالب یک کاروان هشتاد نفره عازم دیار سیستان و بلوچستان شدم و هر کجا که نیاز بود در حد وسع خود انقلاب را یاری نمودم در این سی سال فراز و نشیبهای زیادی دیدم و همرزمان زیادی از من در راه اعتلای کلمه توحید و حفاظت از این انقلاب عظیم به درجه رفیع شهادت نائل گردیده و یا جانباز شدند - من که لیاقت شهادت نداشتم ولی این توانائی را در خود دیدم که به پاس حرمت این خونهای مقدس و حق بزرگی که تمامی شهداء و بخصوص همرزمان شهیدم به گردن من داشتند راه آنها را در جبهه فرهنگی ادامه دهم و زندگینامه - وصیتنامه این شهیدان عزیز را در قالب وبلاگی منتشر نمایم تا ضمن ادای دین خود هر چند بی مقدار- این شهیدان را به نسل سوم انقلاب و بخصوص فرزندان عزیز این شهداء معرفی نمایم - امید است روح پر فتوح این شهداء ما را یاری رسانده تا در این راه موفق و ثابت قدم باشیم انشاالله - در همینجا از دوستان همرزم خود که در استان یزد و سایر استانها زندگی میکنند استدعا دارم که با مراجعه به این وبلاگ ما را یاری نموده و آثار - عکس - خاطره - زندگینامه و وصیتنامه این شهداء را برای ما ارسال فرمایند تا این وبلاگ از غنای فرهنگی بیشتری برخوردار گردد. اللهم اجعلنی من جندک فان جندک هم الغالبون

خبر مایه
پیوند دوستان
 
بوی سیب

پاسدار محمد رضا جعفری خرمی لطفا خودتان را معرفی بفرمایید.

- من محمدرضا جعفری خرمی در سال 1341 در محله خرمشاه یزد به دنیا آمدم. بعد از آن پدرم پشت بیمارستان فرخی روبروی گرمابه محبوب منزلی را ساخت، که به آنجا رفتیم. دوره ابتدایی را دبستان سعدی روبروی بیمارستان شهید رهنمون فعلی، تحصیل کردم. دوره راهنمایی هم در مدرسه راهنمایی صالحی زاده در کوچه حنا گذراندم. دوره متوسطه هم در دبیرستان زرگران پشت میدان مجاهدین( شهید بهشتی ) تحصیل می کردم و سال 1360 دیپلم گرفتم

- از سیستان و بلوچستان برایمان بگویید.

- سیستان و بلوچستان هم تقریبا شبیه کردستان بود، ولی وضعیت کمی عادی تر بود و درگیری هایش کمتر بود.

- در کدام منطقه از سیستان و بلوچستان بودید؟

- در شهرستان نیک شهر بین چابهار و ایرانشهر.

- چند نفر از بچه های یزد آنجا بودند؟

- حدود هفت هشت نفر آنجا بودند که بعضاً پاسدار و یا بسیجی بودند. بسیجی ها به مدت دو ماه، سه ماه و گاهی هم تا شش ماه می ماندند ولی من پاسدار بودم و ماموریت یک ساله داشتم.

- مدتی که در نیک شهر بودید اتفاق خاصی نیفتاد؟

- در طول مدتی که در نیک شهر بودم چند درگیری به وجود آمد که نیروهای ما با اشرار درگیر شدند و در این درگیری یکی از بچه های پاسدار ما به شهادت رسید که از بچه های اصفهان بود. یک تعدادی از اشرار آنجا هم به هلاکت رسیدند. معمولاً  آنجا  اجناس قاچاق وارد می کردند، مثلا آن زمان ویدئو تازه داشت به ایران می آمد. بار شتر می کردند و از چابهار راه می افتادند، از دشت ها می آمدند،  از جاده نیک شهر و  قصرقند که دو شهر بود بین چابهار و ایرانشهر می آمدند و از ایرانشهر از طریق بیابان ها به کرمان و از کرمان به یزد و از یزد رد می شدند می رفتند.  اینها معمولاً قاچاق می آوردند. تردد مواد مخدر آن زمان در منطقه ما خیلی کم بود، به منطقه زاهدان و خاش و … مختص می شد . در منطقه ما بیشتر بحث قاچاق کالا مطرح بود.

- بعد از مأموریت نیک شهر چه کردید؟

- بعد از آنجا به سپاه استان و منطقه یزد آمدم و در واحد تعاون مشغول به کار شدم

اگر نوبتی هم باشد، نوبت به اخوی شهید خودتان هست. از ایشان برای ما بگویید.

- عملیات قدس 5، اولین عملیاتی بود که من به جبهه آمده بودم  و به عنوان مسئول تعاون مشغول خدمت بودم. همزمان، برادرم محمود به عنوان فرمانده گروهان از گردان علی ابن ابی طالب(ع) داشت برای عملیات قدس 5 آماده می شد. عملیات ساعت حدود دوازده یا یک بعد از نصفه شب آغاز شد. یک گروهان تحت فرماندهی برادر من و گروهان دیگری تحت فرماندهی شهید رمضان شفیعی بود. شهید شفیعی از محوری وارد شده بود که نیروهای عراقی فهمیده بودند و ایشان را به رگبار بسته بودند که وی و چند تن از دوستانشان همان جا در آبراه به شهادت رسیده بودند. شهید محمود جعفرخرمی از پشت سر و از محوری دیگر وارد یکی از دو پاسگاه شده بود و آن را گرفته بود. زمانی که آمده بود دو پاسگاه را به هم الحاق بکند از طریق بی سیم، شفیعی را صدا زده بود. عراقی ها به جای او جواب داده بودند که بله ما پاسگاه را گرفتیم. ایشان با بی سیم چی اش راه افتاده بود و از روی آن یالی که دو پاسگاه را به هم وصل می کرد به سمت شهید شفیعی می رود که عراقی ها او را می بینند و با تیر می زنند. ایشان همان جا به شهادت رسیده بود. بی سیم چی اش هم به شدت مجروح شده بود که الحمدالله الان زنده است و جانباز است .

- اسم بی سیم چی ایشان چی بود؟

- آقای محسنی، برادر آقای علی محمد محسنی که راننده سپاه بود. حدوداً نزدیکی های اذان صبح بود که اولین قایق آمد و تعدادی شهید داخلش بود و آوردیم کارهایشان را انجام دادیم. آقای زمانی سکانچی دومین قایقی بود که آمد و من به یکی از برادرها گفتم که همراه قایق عقب برو، چون یک نفر باید جلوی قایق چراغ قوه می گرفت که با قایق های دیگر برخورد نکند. دیدم ایشان کمی تعلّل کرد، خودم سریع خواستم که بروم. آقای زمانی اصرار داشت که من نیایم. من نمی دانستم برادرم در همین قایق است. در هر حال ایشان اصرار داشت که شما نیا و از من هم اصرار که نه، من می آیم. در هرحال وارد قایق شدم اما نمی دانستم برادر شهید خودم داخل همین قایق هست و شهدا را آوردیم عقب و شروع به تخلیه کردیم.

- چه موقع متوجه شهادت محمود شدید؟

- داخل قایق هنوز متوجه نشده بودم که این شهدا چه کسانی هستند. از آقای زمانی هم پرسیدم گفت نمی دانم. وقتی که شهدا را تخلیه کردیم و در چادری که محل نگهداری بود گذاشتیم و در حال بسته بندی بودیم، یک لحظه چشمم به بدن برادرم افتاد. ایشان قبل از شهادت لباسش را بیرون آورده بود، چون ظاهراً پره قایقشان به سیم خاردار گیر می کند و ایشان در آب می آید که پره قایق را آزاد کند، لباس هایش را بیرون آورده بود. یک زیرپوش قرمزی تنش بود. مچ دستش هم قبلاً ترکش خورده بود و نشانه داشت. یک مرتبه مچ دستش را که نگاه کردم متوجه شدم که خودش است. فقط پلاک داشت، کارتش نبود. لباسش هم نبود. بچه های دیگر هم که متوجه شده بودند، مشخصاتش را پرسیدند، من جواب دادم و آنها نوشتند و کارهایش را انجام دادیم.

- شهادت اخوی تان چه تاثیری روی شما گذاشت؟

- آن زمان خداوند چنان صبری به من داده بود که الان وقتی فکر می کنم آن وقت چه کاری کردم خودم تعجب می کنم. همزمان تعدادی از بچه های قرارگاه به چادر ما آمده بودند برای این که آمار شهدا را بگیرند. اینها هم متوجه شدند که ایشان برادرم است، آمدند جلو و تسلیت گفتند؛ ولی من حالت خیلی عادی داشتم. چون می دانستم که او راهی را رفته که سالهای سال انتظارش را کشیده و واقعاً هم حقش بود. کارهایی انجام می داد که من هیچ وقت انجام نمی دادم.

- از شما بزرگتر بودند یا کوچکتر؟

- کوچکتر. نماز شبش ترک نمی شد. راز و نیازهایی می کرد که من هیچ وقت اصلاً نمی فهمیدم چه می گوید، ولی او انجام می داد. بعدها که شهید شده بود آقای افزونی و دیگرانی که کنارش بودند تعریف می کردند که چه کارهایی انجام داده، متوجه شدیم که در مقابل او هیچ چیز نیستیم و واقعا شهادت حق اینها بود. با وجود کارهایی که انجام می دادند، راز و نیازهایی که با خدا می کردند، نماز شب هایی که می خواندند، واقعا ما در مقابلشان هیچ چیز نبودیم. به هرحال آن جا احساس کردم که وقتی ایشان به حق خودش رسیده من چرا ناراحت باشم؟ من فقط یک برادر را از دست دادم.

- خب، برادر را همراه با سایر شهدا به عقب فرستادید و روال قانونی خودش طی شد و ایشان را به یزد آوردند. در موقع تشییع جنازه خودتان هم یزد بودید؟

- همان روز، شهید حاج حسن دشتی من را خواست، جلو رفتم، پرسید چه کسانی شهید شدند. گفتم تعدادی شهید شدند. ایشان خیلی کنجکاو بودند بدانند که من جنازه برادرم را دیدم یا نه. گفتم آقای دشتی؛ من می دانم برادرم هم جزو این شهدا بوده و دیدمش.  و ایشان دیگر اصرار کردند که شما اینجا نمان و برو یزد. با توجه به اینکه پدرم در آن سال مکه بود مادر هم کرمانشاه نزد برادرم بود، هیچ کس در یزد نبود. همان روز من آمدم عقب و با مرحوم مرتضی حیدری که آن زمان راننده اتوبوس بود به یزد آمدم. زمانی که به پادگان آمدم،  سریع به پسر برادرم زنگ زدم، ایشان روحانی بودند، گفتم برادرم شهید شده و به همه باید بگویی. من دارم به یزد می آیم. ایشان هم به برادرم که در باختران(کرمانشاه) بود زنگ زده بود و قضیه را به او گفته بود که دایی محمود زخمی شده و داداش هم مادر را برداشته بود و به یزد آمدند و من که رسیدم یزد تقریباً هیچ کس نبود. همه، روز بعدش رسیدند جنازه هم یکی دو روز بعدش آمد و الحمدلله با تشییع خوبی که مردم شهید پرور یزد کردند این شهدا به خاک سپرده شدند. همزمان مرحوم آیت الله خاتمی(ره) و حاج آقای شرفی که اخیراً فوت شدند همراه با پدر ما مکه بودند. بابای من مدینه اول بود، یک بنده خدایی که در محله مان نجّار بود مدینه بعد رفته بود. زمانی که ایشان رفته بود بابای ما از ایشان پرسیده بود که چه کسانی شهید شدند و از محله ما کسی بوده؟ ایشان نمی دانسته که بابای ما پدر یکی از شهدا است، گفته بود بله؛ یکی از شهدا به نام جعفرخرمی هم بوده. بابای من آنجا فهمیده بود که یکی از ما، یا من یا برادر کوچکترم شهید شدیم. پرسیده بود که این کسی که شهید شده زن و بچه داشته یا مجرد بوده؟ این بنده خدا گفته بود که ظاهراً مجرد بوده. بابای من هم خیالش راحت شده بود که برادرم شهید شده، چون من زن و بچه داشتم و ایشان مجرد بود. بالاخره ایشان هم آنجا فهمیده بود و آقای خاتمی و آقای شرفی دلداری شان داده بودند و تسلیت گفته بودند و مجلسی هم در مکه برایشان گرفته بودند. بعداً که ایشان به ایران آمدند و ما رفتیم شیراز دنبالشان،  می دانستیم که ایشان فهمیدند که پسرشان شهید شده است.

- از این که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید سپاسگزاریم.

منبع گزارش: سایت یزد رسا


91/10/30::: 12:43 ص
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ sghl